1) مثلثی که MSN نبود..
اگر تا قبل از آغاز ال کلاسیکوی دیشب، از هر فوتبال دوستی درباره گلزن های احتمالی بازی میپرسیدیم، بی شک اضلاع مثلث MSN در صدر لیست پیش بینی ها بودند. مثلثی که در گذشته به خوبی ثابت کرده اند که مرد بازی های بزرگ بوده و در سخت ترین شرایط نتیجه را به نفع بلوگرانا تغییر می دهند.
افت مقطعی و فرم بد ممکن است برای هر بازیکنی پیش بیاید اما آنچه که شنبه شب از بازیکنان بارسلونا دیدیم یک افت گروهی بود! تقریباً همه ی بازیکنان از فرم اصلیشان فرسخ ها دور بودند و شاید با کمی ارفاق بتوان بازی بوسکتس، پیکه و راکیتیچ را قابل قبول و در سطح ال کلاسیکو دانست.
این فرم بد برای اولین بار نیست که برای بارسای انریکه پیش میاید اما در بازی های گذشته اگر بازیکنی بی دقت و ضعیف بازی می کرد سایر بازیکنان این ضعف را جبران کرده و مانع از ضربه خوردن تیم می شدند..
این ضعف، بی دقتی، بدشانسی یا هرچه که اسمش را میگذارید به خصوص در خط حمله، یعنی جایی که 3 تن از بهترین مهاجمان حال حاضر جهان برای بارسا بازی می کنند بیشتر از هر پست دیگری به چشم می آید. و در کمال تعجب در یکی از حساس ترین و حیثیتی ترین بازی های فصل هر 3 ضلع مثلث خودشان را گم کرده و نقش بازی می کردند.
خلاصه اش را بخواهید، مثلثی که در بازی دیشب دیدیم هرچه که بود، MSN ما نبود!
2) پایانِ تلخِ شبِ رویایی پیکه!
حاشیه های پیکه و کل کل هایش در شبکه های اجتماعی از وی شخصیتی منفور در نزد رئالی ها ساخته است. البته پیکه بار ها در مصاحبه هایش اظهار داشته که این تنفر، تنفری دو طرفه است!
اگر بازی رفت را یادتان باشد، در دقایق پایانی پیکه این فرصت را داشت که گل پنجم را بزند و انتقام تمام هو شدن هایش را بگیرد، اما به نوعی مونیر الحدادی این فرصت را از پیکه گرفت تا وی برای باز کردن دروازه رئال چند ماهی صبر کند!
در بازی شب گذشته، پیکه شبی رویایی را سپری می کرد. هم در کار های دفاعی خوب عمل می کرد و هم توانسته بود دروازه رقیب دیرینه اش را باز کند. چه چیزی از این بهتر؟! اما خیلی زود این شب رویایی به کابوسی برای او و هم تیمی هایش تبدیل شد.
عدم زمان بندی مناسب پیکه در پریدن باعث شد بنزما دروازه ی آبی اناری ها را باز کرده و رئال را خیلی زودتر از آنچه که تصور می شد به بازی برگرداند. پس از این گل بود که بارسایی ها کم کم به خواب زمستانی فرو رفتند و عملاً گیج و مبهوت بازی می کردند. وضعیت در ادامه بد تر هم شد...
3) انریکه و خواب تاکتیکی
اینکه پس از زدن گل اول آن هم در چنین بازی های حساسی، کمی محتاط تر بازی کنیم و به تیم حریف این شانس را بدهیم که احساساتی بازی کند ( و آسیب پذیر تر شود )، به هیچ وجه چیز بدی نیست. حتی این تاکتیک یکی از پر کاربرد ترین تاکتیک های فوتبال مدرن امروزی به شمار می رود. انریکه نیز قصد داشت پس از گل پیکه این تاکتیک را پیاده کند اما اشتباه اصلی اینجا بود که رئال دست کم گرفته شده و غرور مانع از انجام درست این تاکتیک می شد. کافیست به نوع پاس های بازیکنان، عکس العمل هایشان و حتی تصمیماتشان از دقیقه 60 به بعد نگاه کنید. غرور بیش از حد آن هم در برابر تیمی به خطرناکی رئال تاوان هایی در پی خواهد داشت...
البته، شاید اگر جوردی آلبا و ماسکرانو، کمی " خودشان " بودند و پیکه نیز در محاسباتش دقیق تر بود کار به تساوی کشیده نمی شد و روند بازی آنطور که پس از این گل تغییر کرد، عوض نمی شد! به هر حال اگر این اشتباه انریکه در به کارگیری از تاکتیکِ " عقب نشینی جزئی " ، غرور و بی دقتی های بارسایی ها و البته عملکرد ضعیف براوو نبود، اختلاف به 13 امتیاز می رسید یا دست کم همان 10 امتیاز باقی می ماند..!