تعارف كه نداريم !
همگى قايم شديم زير نقاب هامون !
حالا چرا ؟ جواب ساده س !
چون جرات خود بودن رو نداريم !
خود بودن يعنى چى ؟
يعنى اگر من يه آدم كم حرف هستم ،
در هر جمعى كم حرف باقى بمونم
و براى رضايت جمع ،
از خودم فاصله نگيرم و
شروع نكنم به وراجى !
يعنى اگر من عقايد خاص خودم رو دارم ،
براى رضايت هيچ كس ،
عقايدم رو طور ديگه اى بيان نكنم !
اما ما دقيقا عكس عمل ميكنيم !
در هر جمعى ، در ظاهر موافقيم ،
اما در باطن ميگيم خفه بابا !
با فلان جنس مخالف آشنا ميشيم ،
از بس تنهايى كشيديم و
تو كف رابطه هستيم ،
فقط موافقيم ! مدام موافقت ميكنيم !
طرف ميگه :
+ عاشق زندگى توى جهنم هستم
ما ميگيم :
- چه تفاهمى ! آتيش ! به به !
طرف ميگه :
+ من گياه خوار هستم
ما ميگيم :
- فقط كلم بروكلى ! به به !!!
در صورتى كه اگر يه روز
مزه گوشت گوسفند رو
زير زبونمون حس نكنيم ،
فرداش غش و ضعف ميكنيم !
آقا ! خانوم !
بيايد نقاب برداريم .
بيايد خودمون باشيم .
از ما خوششون نمياد ؟
بابا خب به درك !
آيه نازل نشده كه !
حتما نبايد توى جمع و
رابطه باشيم كه !
بد ميگم ؟ بگو خفه شو !
اما قبل از اينكه بگى خفه شو ،
يه كم فكر كن ...
بيايد يه كم خودمون باشيم ،
خود خودمون ، بى سانسور ...
بخدا خود بودن بد نيست ،
اگر نتيجه خود بودن ، تنها موندنه ،
بيايد تنها بمونيم !
ما كه آخرش تنها زير قبر ميخوابيم ،
عيب نداره ، قبل قبر هم
تنها ميمونيم !
اصلا اگر خودت نباشى ،
اونى كه كنارته عاشق تو نيست !
عاشق نقاب تو شده !
ارزش ما از نقاب كمتره ؟
تو رو خدا بيايد نقاب برداريم ...
ارزش ما بيشتر از نقاب ماست ...
♻️