#در_آغوش_خنده آدم هایی زیادی عدالت رو میخوان ، اما گاهی عدالت سفارش ذهن افراد میشه، مردانی که در آغوش قدرت به درون خود نگاهی نکردند و زنانی که احساسات خود را به تقدیری مبهم سپردند ؛ برابری در کلمات ساخته شد و در عمل شکسته شد جایگاه یک مرد توسط زنی تسخیر شد و در آن سوی دنیا زنان از درون شکستند و فرصت به احساسات قدرتمند مردان رسید ، کمتر کسی فهمید تعادل زندگی در جنگ نابرابر برای رسیدن به کلمه برابری نبود اوج خوشبختی یعنی در قاب خودت دنیایی بزرگ بسازی دنیایی که حتی جنسیت رو به جای ابزار در
#بازی_افکار تنها راه زنی که دار و ندارت را یک جا و در لحظه ای غیر قابل انتظار یک جا می برد افکار منفی توست، پس ذهن همان آیینه ایست که انعکاس محتوای دستگاهی به اسم افکار را دارد ، حالا شما پاسخ بدین که خطرناک ترین انگل لحظه های ما چیه؟ ویروس ؟ باکتری؟ بارتومعو ؟ خیر پاسخ افکاریست که در تکه های این آیینه نقش میبندن و مسیری برای حذف آنها وجود ندارد در پوشش غیر ممکن هایی که افکار منفی ساختن، مفهومی که به آن ملکه ذهن میگویند شاید چون نقش بستن افکار مانند عشق ظرافتی زنانه دارد (: تصویر: فلورانس
#معجزه_ای_به_اسم_پرتگاه_مرگ . گاهی خاطرات مانند چاله های آبی هستن که هیچ وقت بخار نمی شود، تصویر زندگی گاه آن خوشبختی نرسیده است که هزاران کیلومتر با مقصد فاصله ای به اسم مرگ را میسازد ؛ کلمات را که نپرستیم پرتگاه نزدیکی به مرگ همان نردبان قدم های اولیه تا خوشبختیست ، درست مثل یک خودکشی ناکام آدم ها ظاهر خودکشی را سرزنش میکنن اما غافل از تفکر در رنج های منجر به خودکشی، گاهی زنده ماندن در بند از دست رفتن آزادی اسیر میشود درست مثل آدم های زنده ای که به کاعنات و شانس طعنه میزنند.....
#برای_لبخند_تو . موضوع : مکالمه ای از دریچه نگاه به تقدیر نقش ها : _ ( مراجع) ، + ( روانپزشک) . _ : آقای دکتر معنای زندگی چیه وقتی آرزوهاتو فقط داخل رویاها میتونی ببینی . + : همه ما از بازی تقدیری که برامون رقم میزنه گله مند میشیم در حالی که تا نپذیریمش راه پیروزی نیست . _ : یعنی با تقدیرم بجنگم ؟ + : نه دقیقا جنگ ولی گاهی تقدیر مثل یک تصویر خنده دار میاد و میره ولی غصه هاش در اراده خودته تا جه زمانی باشه. _ : میشه مثالی از اون تصویر خنده دار بزنید + : موبایلت رو چک کن..
#تکراری_ترین_داستان_دنیا . تکراری ترین داستان لحظه ها روایت میکنن ، زندگی را میگویم گاهی مثل چای سرد سخت تکه های شیرینی را به خود میگیرد و گاهی حبس در افکار تاریک ؛ در این زندگی هر ثانیه اش باختن به جریان های روزگار غیر ممکن نیست اما خودباختگی گلوله ای عمیق را در تپش های منظم قلب آدمی حک میکند . شاید هرگز خنده دار نباشد گاهی از موجوداتی غیر از آدم هایی خاکستری یاد گرفتن مثل درختان ، از درختان بی آموزیم برای بعضی ها باید ریشه باشیم ، تا امید به زندگی آنها بدهیم. برای بعضی ها باید تنه ....
#جادوی_دل . قلب مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روزی توی آن بمانند ؛ و بعد بروند .. قلب لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز ، باد آن را با خودش ببرد .. قلب راستش نمی دانم چیست اما این را می دانم ، که جایِ آدم های خیلی خوب است
پ ن : با آرزوی خلق سکانسی از نقش اولی به اسم لبخند و مکمل هایی مثل آدم هایی که جادوی قلبت را عمیقا به آن لبخند تبدیل میکنند (:
#گذر_از_کوچه_خاطرات انگار سکوت دنیای ذهنت هم بی تاب ورق زدن است ، کاغذ هایی سرشار از کلماتی آشنا اما فراموش شده ، دفترچه خاطرات روایت گر آن زمانه آشناست ؛ همانطور که برخی افراد زندگی شما را شریک لحظه های خود کردن ، نقش این افراد مثل یک نامه فراموش شده پر کشید مقدمه این نامه وفاداری بود و مقصد تمام آن رفتنی ها محو ساختن این وفاداری در نهایت به آرزویی تبدیل میشوی که اوج میگیرد امروز بار دیگر آن پرواز را دیدم، رویاهای دیروز مسافران فردا مقصد = نقطه تحقق آرزوها در آسمان خوشبختی .....
#طبیعت_زندگی_تو . ..نگاهی به درخت سيب بیاندازيد. شايد پانصد سيب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خيلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسيم: چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟ اينجا طبيعت به ما چيزی ياد می دهد. به ما می گويد: اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهيد چيزی اتفاق بيفتد ، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد .....
" کودکی را جاهلانه، نوجوانی را خالصانه و ایام جوانی را در اوج پختگی زندگی کردیم ، سرانجام جوانی فهمید آن جهالت عشق بود و دنیای ما گاهی همینقدر تجربه شده و درک نشده ساخته شد تا به انسان وجودش را تقدیم کند "
پ ن : از طرف موجودی یک روزه که با هر سکانس لبخند آدم های اطرافش دوباره متولد می شود (:
در دل هر رقابت و رفاقت شاید تنها پایه های اعتماد باشن که به حفظ هر لحظه از با هم بودنمون کمک کنن ، رفقا و دوستان عزیز دلم برای مساعلی از جنس انتخاب ها قربانی این بازی دو دستگی نباشید، قطعا هیج ایده و طرحی بدور از خطا اشکال نیست با این حال، حذف صورت مسعله و دغدغه دوستامون هم اهمیت خودش رو برخورداره و چه بهتر بستر و فضایی مثل قسمت گفت و گو های مخصوص هر مسابقه فوتبال تیم محبوبمون ، در تایم زمانی انتهای شب برای شنیده شدن صدای عزیزانی که به دنبال تولید محتوا و گفت و گو صمیمانه هستن .
#جادوی_اساطیر_خاموش_نمیشود عدالت دنیای مستطیل سبز گاه خواسته و گاه ناخواسته درون مرز هایی از جنون تو را به قلمرو خوشبختی و حتی شاید هم سکویی خالی از افتخار تبعید کند؛ جادوی خاموش در این داستان عاشقانه و بی رحم چیست؟ ، مردی از کوچه های توسکانی پاسخش را در یک کلمه معنا می کند = ساختن رویاها . در پرتو نمایشی تاریک از هر لحظه برنده شدن و برنده ماندن حکایت اوج گرفتن تصویری از غیر ممکن هاست ؛ شناسنامه فوتبال ایتالیا صاحبی جاودانه و جاودانه و قهرمانی از یاد نرفته را فرا میخواند ، حتی اگر ....
یک معامله برد برد یعنی ، داخل پاریس قهوت رو بخوری، در دل مرکز عربستان اسکناس ها رو بشماری، در لحظه غروب آفتاب سلفی لبخندت که درون فضای شهر مادرید پخش کنی، در گذر لحظه های انتهای شبت بار دیگه درون تختی از جنس آرامش درون پاریس به رویاهای بازی فردای خودت فکر کنی تا خوابت ببره = زندگی مثل سکانس های ثبت شده در لحظه های کیلین امباپه یک نمایش کمدیه که گاهی آدم هایی از ربسک آینده ای فرا نرسیده از خندیدن درون این نمایش میترسن (:
«اگر من نمیتونم چیزی را داشته باشم، بقیه هم نباید داشته باشند»
اما ارتباط این موضوع با خرچنگها در چیست؟!
اگر شما چند خرچنگ را درون یک جعبه یا چیزی شبیه آن بیندازید، آنها میتوانند به راحتی از آن خارج شوند، ولی این اتفاق نمیافتد. میدانید چرا؟! چون هر خرچنگی که بخواهد از جعبه بیرون بیاید، بقیه خرچنگها او را پایین میکشند و مانع نجات او میشوند. این قضیه تا جایی ادامه پیدا میکند که همه خرچنگها یکی پس از دیگری میمیرند و ......
#حکایت_زندگی راننده گفت: اين چراغ لعنتی چقدر دير سبز ميشه در همین زمان دخترك گل فروش به دوستش گفت: سارا بيا الان سبز ميشه؛ سارا نگاهی به چراغ انداخت و گفت: اه اين چراغ چرا اينقدر زود سبز ميشه، نميذاره دو زار كاسبی كنيم و این حکایت زندگی ماست که غرق شدن در سیلی زمانه را به علت سختی درد هایش نمی خواهیم ، فرسنگ ها آن طرف تر در بخش دیگری از همین دنیا کودکی برگشته از .......
#در_آغوش_تقدیر 🔸 در جنگ جهانی دوم سربازی نامهای با این متن برای فرماندهاش نوشت: جناب فرمانده اسلحهام را زیر خاک پنهان کردم، دیگر نمیخواهم بجنگم، این تصمیم بخاطر ترس از مرگ یا عشق به همسر و فرزندانم هم نیست...
راستش را بخواهی، بعد از آنکه یک سرباز دشمن را کشتم، درون جیبهایش را گشتم و چیز عجیبی دیدم. روی یک تکه کاغذ آغشته به خون نوشته شده بود: پدر از روزی که تنهایم گذاشتی هر صبح تا غروب جلوی در چشم به راه تو ام... “پدر جان، بخدا اگر این بار برگردی تو را محکم در آغوش میگیرم و .........
#به_وقت_دانستنی -- 🔸 عبارت "پول شویی" برای اولین بار برای "آل کاپون" به کار رفت. وی و باندهای مافیا برای پنهان کردن سود بسیار ناشی از روسپی گری و فروش مشروبات الکلی، ماشین لباس شویی خرید و فروش میکردند!.
پ ن : در جریان همراهی و همکاری برای تزریق و انتقال انگیزه ها به دوستانمون ، میتونیم خیلی راحت از محتواهایی ارزشمند مثل ، محتوای کوک و ثبت شده در بخش زیر حمایت کنیم ، تا برای انگیزه های خودمون هم حمایتی که لایقش هستیم ثبت بشه (: .
سلام سلام😍👌 اومدم با یه #مونارکر و #مونارکر_باحوش دیگه اینبار میخوایم فلش بک بزنیم به ۲۰۲۱ سالی که مسی توپ طلا رو گرفت حالااااا میخوایم ببینیم مسی، لوا و صلاح کدوم آمار بهتری داشتن و عملکرد کی واقعا بهتر بوده🤐 پس ازین توئیت با محتوا حمایت کن کن و با من تو کامنت همراه باش🔥 توجه:(آپلود تمام انالیز چند دقیقه طول میکشه وایسید تا تموم شه )
#حکایت_زندگی #به_وقت_محرم در بیمارستان کنار تخت پدربزرگش، پیرمردی بستری بود. نزدیک ساعت هشت و نیم حس کرد حال پیرمرد خیلی بد شده است. پیرمرد ناتوان داشت جان میداد و کسی کنارش نبود. به هر زحمت بود تخت پیرمرد را رو به قبله گذاشت. هنوز هوش و حواس پیرمرد برجا بود و چشم هایش را یکی در میان باز می کرد. جوان شهادتینرا برایش آرام خواند وپیرمرد تکرار کرد. سپس اسم ائمه علیهمالسلام را یکییکی آرام شمرد و پیرمرد تکرار کرد. دستان پیرمرد را گرفت ، و خواست که با او یا حسین بگوید . پیرمرد هم .............
#پناهگاه_سایه_ها چقدر می توان باور داشت و نداشت لحظه ها را ، خلوت های شبانه پاسخش رو می دهد ، چراغ هایی خاموش ، در تاریکی مطلق تو دنیای خارج از ذهنت را تاریک میبینی غافل از اینکه روشنی در گردش است ، همان قدر ساده که می توانی طرح و نقش هر حرکت دستت را بر روی دیواری از جنس خاطرات حک کنی ، انگار با هر بار گم کردن خودت حقایق تازه ای میابی از دلایل زنده بودنت ، دنیای اطرافت موجودی متحرک را نمیخواهد جز آنچه خودت هستی ، تو در حال حرکت برای فرار کردن از خودت ناگهان لبخند خورشید را میبینی .......
#برای_لبخند_تو عرق نعنا هم جزو همون عرق هاست فقط اونا رفتن پای رفیق بازی ، ولی عرق نعنا درسشو خوند و متخصص معده شد زندگی مثل یک امتحان سخته تا میام اشتباهامون رو درست کنیم مرگ میگه ورقه ها بالا ما همون نسلى هستيم كه تو دبيرستان بهمون گفتن اينارو بعدا تو دانشگاه بهتون درس ميدن و تو دانشگاه گفتن همان طور كه قبلا خوانديد احساس خفگی میکنم بغض گلویم را رها نمی کند عه لباسم برعکس پوشیدیم فکر کردی عاشق شدم؟ نحوه قانع کردن استاد هنر برای ارفاق نمره : نقاش نیستم ولی دلم برایت پر میکشد
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر میرسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده میکنید. تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک میکند. لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.