#غروب_کلمات .سلامتی قشنگترین واحد پول دنیا ' تومن ' که هم( تو) توش هستی هم( من) ولی اون نه تو جیب توهست و نه توجیب من! .تنها جایی که مثلث عشقی و تجربه کردم.. زمانی بود که دو تا راننده تاکسی به خاطر من دعوا کردن .یادش بخیر موقع امتحان دینی با چیزایی که من مینوشتم میشد یه دین جدید ساخت .اونایی که شبا بیدارن و صبح تا لنگ ظهر خوابن ! نه بیمارن ..! نه بیکار..! اونا فقط بدنشون با ساعت امریکا تنظیم شده .صدای ضبط باشگاه پسرا رو قطع کنی ، انگار وسط بیمارستان زنان و زایمانی ..
#دعوا_بازی_دل_نیست مراقب دل هاتون باشین که یک خش روی دیوارش بیفته غمش مثل سایه گاهی دنبال دار تک تک قدم هاتون میشه، دعوا و اختلاف های لحظه ای بازی دل نیست شاید چون قلب آدم ها میل به دریافت و انتقال محبت داره اما مخاطب عاشقی پیدا نمیکنه ؛ ایام شکفتن جوانی در جادوی زمان محو میشه فقط یک بار برای همیشه به گذر عمرمون ارزشی به وسعت همین مخاطب عاشقانه رو بدیم شاید این دنیا یادگاری به اسم عشق رو دیرتر از کینه های دیروز از یاد برد (:
سنجش امواج شکل دهنده افکار در ذهن آدم ها نشون میده وقتی با شخصی از نظر عاطفی احساس نزدیکی می کنید، پیامهای نوشتاری او به صورت ناخودآگاه با صدای خود آن شخص در ذهنتان خوانده می شود (:
پ ن : آیا شما هم اون مخاطب خاص عواطف و احساسات خودتون رو در شراکت لحظه ها داشتین؟ (:
#در_آغوش_خنده آدم هایی زیادی عدالت رو میخوان ، اما گاهی عدالت سفارش ذهن افراد میشه، مردانی که در آغوش قدرت به درون خود نگاهی نکردند و زنانی که احساسات خود را به تقدیری مبهم سپردند ؛ برابری در کلمات ساخته شد و در عمل شکسته شد جایگاه یک مرد توسط زنی تسخیر شد و در آن سوی دنیا زنان از درون شکستند و فرصت به احساسات قدرتمند مردان رسید ، کمتر کسی فهمید تعادل زندگی در جنگ نابرابر برای رسیدن به کلمه برابری نبود اوج خوشبختی یعنی در قاب خودت دنیایی بزرگ بسازی دنیایی که حتی جنسیت رو به جای ابزار در
#بازی_افکار تنها راه زنی که دار و ندارت را یک جا و در لحظه ای غیر قابل انتظار یک جا می برد افکار منفی توست، پس ذهن همان آیینه ایست که انعکاس محتوای دستگاهی به اسم افکار را دارد ، حالا شما پاسخ بدین که خطرناک ترین انگل لحظه های ما چیه؟ ویروس ؟ باکتری؟ بارتومعو ؟ خیر پاسخ افکاریست که در تکه های این آیینه نقش میبندن و مسیری برای حذف آنها وجود ندارد در پوشش غیر ممکن هایی که افکار منفی ساختن، مفهومی که به آن ملکه ذهن میگویند شاید چون نقش بستن افکار مانند عشق ظرافتی زنانه دارد (: تصویر: فلورانس
#معجزه_ای_به_اسم_پرتگاه_مرگ . گاهی خاطرات مانند چاله های آبی هستن که هیچ وقت بخار نمی شود، تصویر زندگی گاه آن خوشبختی نرسیده است که هزاران کیلومتر با مقصد فاصله ای به اسم مرگ را میسازد ؛ کلمات را که نپرستیم پرتگاه نزدیکی به مرگ همان نردبان قدم های اولیه تا خوشبختیست ، درست مثل یک خودکشی ناکام آدم ها ظاهر خودکشی را سرزنش میکنن اما غافل از تفکر در رنج های منجر به خودکشی، گاهی زنده ماندن در بند از دست رفتن آزادی اسیر میشود درست مثل آدم های زنده ای که به کاعنات و شانس طعنه میزنند.....
#برای_لبخند_تو . موضوع : مکالمه ای از دریچه نگاه به تقدیر نقش ها : _ ( مراجع) ، + ( روانپزشک) . _ : آقای دکتر معنای زندگی چیه وقتی آرزوهاتو فقط داخل رویاها میتونی ببینی . + : همه ما از بازی تقدیری که برامون رقم میزنه گله مند میشیم در حالی که تا نپذیریمش راه پیروزی نیست . _ : یعنی با تقدیرم بجنگم ؟ + : نه دقیقا جنگ ولی گاهی تقدیر مثل یک تصویر خنده دار میاد و میره ولی غصه هاش در اراده خودته تا جه زمانی باشه. _ : میشه مثالی از اون تصویر خنده دار بزنید + : موبایلت رو چک کن..
#تکراری_ترین_داستان_دنیا . تکراری ترین داستان لحظه ها روایت میکنن ، زندگی را میگویم گاهی مثل چای سرد سخت تکه های شیرینی را به خود میگیرد و گاهی حبس در افکار تاریک ؛ در این زندگی هر ثانیه اش باختن به جریان های روزگار غیر ممکن نیست اما خودباختگی گلوله ای عمیق را در تپش های منظم قلب آدمی حک میکند . شاید هرگز خنده دار نباشد گاهی از موجوداتی غیر از آدم هایی خاکستری یاد گرفتن مثل درختان ، از درختان بی آموزیم برای بعضی ها باید ریشه باشیم ، تا امید به زندگی آنها بدهیم. برای بعضی ها باید تنه ....
#جادوی_دل . قلب مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روزی توی آن بمانند ؛ و بعد بروند .. قلب لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز ، باد آن را با خودش ببرد .. قلب راستش نمی دانم چیست اما این را می دانم ، که جایِ آدم های خیلی خوب است
پ ن : با آرزوی خلق سکانسی از نقش اولی به اسم لبخند و مکمل هایی مثل آدم هایی که جادوی قلبت را عمیقا به آن لبخند تبدیل میکنند (:
#گذر_از_کوچه_خاطرات انگار سکوت دنیای ذهنت هم بی تاب ورق زدن است ، کاغذ هایی سرشار از کلماتی آشنا اما فراموش شده ، دفترچه خاطرات روایت گر آن زمانه آشناست ؛ همانطور که برخی افراد زندگی شما را شریک لحظه های خود کردن ، نقش این افراد مثل یک نامه فراموش شده پر کشید مقدمه این نامه وفاداری بود و مقصد تمام آن رفتنی ها محو ساختن این وفاداری در نهایت به آرزویی تبدیل میشوی که اوج میگیرد امروز بار دیگر آن پرواز را دیدم، رویاهای دیروز مسافران فردا مقصد = نقطه تحقق آرزوها در آسمان خوشبختی .....
#طبیعت_زندگی_تو . ..نگاهی به درخت سيب بیاندازيد. شايد پانصد سيب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خيلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسيم: چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟ اينجا طبيعت به ما چيزی ياد می دهد. به ما می گويد: اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهيد چيزی اتفاق بيفتد ، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد .....
" کودکی را جاهلانه، نوجوانی را خالصانه و ایام جوانی را در اوج پختگی زندگی کردیم ، سرانجام جوانی فهمید آن جهالت عشق بود و دنیای ما گاهی همینقدر تجربه شده و درک نشده ساخته شد تا به انسان وجودش را تقدیم کند "
پ ن : از طرف موجودی یک روزه که با هر سکانس لبخند آدم های اطرافش دوباره متولد می شود (:
در دل هر رقابت و رفاقت شاید تنها پایه های اعتماد باشن که به حفظ هر لحظه از با هم بودنمون کمک کنن ، رفقا و دوستان عزیز دلم برای مساعلی از جنس انتخاب ها قربانی این بازی دو دستگی نباشید، قطعا هیج ایده و طرحی بدور از خطا اشکال نیست با این حال، حذف صورت مسعله و دغدغه دوستامون هم اهمیت خودش رو برخورداره و چه بهتر بستر و فضایی مثل قسمت گفت و گو های مخصوص هر مسابقه فوتبال تیم محبوبمون ، در تایم زمانی انتهای شب برای شنیده شدن صدای عزیزانی که به دنبال تولید محتوا و گفت و گو صمیمانه هستن .
#جادوی_اساطیر_خاموش_نمیشود عدالت دنیای مستطیل سبز گاه خواسته و گاه ناخواسته درون مرز هایی از جنون تو را به قلمرو خوشبختی و حتی شاید هم سکویی خالی از افتخار تبعید کند؛ جادوی خاموش در این داستان عاشقانه و بی رحم چیست؟ ، مردی از کوچه های توسکانی پاسخش را در یک کلمه معنا می کند = ساختن رویاها . در پرتو نمایشی تاریک از هر لحظه برنده شدن و برنده ماندن حکایت اوج گرفتن تصویری از غیر ممکن هاست ؛ شناسنامه فوتبال ایتالیا صاحبی جاودانه و جاودانه و قهرمانی از یاد نرفته را فرا میخواند ، حتی اگر ....
یک معامله برد برد یعنی ، داخل پاریس قهوت رو بخوری، در دل مرکز عربستان اسکناس ها رو بشماری، در لحظه غروب آفتاب سلفی لبخندت که درون فضای شهر مادرید پخش کنی، در گذر لحظه های انتهای شبت بار دیگه درون تختی از جنس آرامش درون پاریس به رویاهای بازی فردای خودت فکر کنی تا خوابت ببره = زندگی مثل سکانس های ثبت شده در لحظه های کیلین امباپه یک نمایش کمدیه که گاهی آدم هایی از ربسک آینده ای فرا نرسیده از خندیدن درون این نمایش میترسن (:
«اگر من نمیتونم چیزی را داشته باشم، بقیه هم نباید داشته باشند»
اما ارتباط این موضوع با خرچنگها در چیست؟!
اگر شما چند خرچنگ را درون یک جعبه یا چیزی شبیه آن بیندازید، آنها میتوانند به راحتی از آن خارج شوند، ولی این اتفاق نمیافتد. میدانید چرا؟! چون هر خرچنگی که بخواهد از جعبه بیرون بیاید، بقیه خرچنگها او را پایین میکشند و مانع نجات او میشوند. این قضیه تا جایی ادامه پیدا میکند که همه خرچنگها یکی پس از دیگری میمیرند و ......
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر میرسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده میکنید. تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک میکند. لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.