کمتر کسی فکر میکرد با گذشت پنج هفته از آغاز لیگ برتر اورتون در صدر باشد. جایی که رقابت بزرگان به اوج خود رسیده؛ سیتی و لیورپول که قدرت برتر سالهای اخیر به حساب میآیند و چلسی، یونایتد، آرسنال و تاتنهام نیز هر یک به نوعی برای ردههای بالا خیز برداشتهاند. اما فعلا این اورتونِ کارلو آنچلوتی است که صدرنشین است و علیرغم اینکه خیلیها معتقد بودند پس از ۴ پیروزی در هفتههای نخست، اورتون سرانجام در داربی مرسیساید شکست خواهد خورد، این اتفاق نیز نیفتاد و تیم کارلتو با گل مساوی دیرهنگام کلوین لوین از این نبرد دشوار و جنجالی با یک امتیاز بیرون آمد. البته خیلی زود و حتی بسیار بعید است که اورتون بخواهد از قهرمانی حرف بزند. اما کسی نمیتواند انکار کند که این تیم زیر نظر کارلتو متحول شده و از آن مهمتر اینکه شکل از فوتبال را ارائه میدهد که با تیمهای دیگر لیگ متفاوت است. فوتبالی با امضای آنچلوتی. کارلتو با بیش از دو دهه تجربه مربیگری، و در حالی که خیلیها او را در آستانه بازنشستگی و یا تبدیل شدن به مربی ملی میدیدند، در چالشی دشوار به مصاف مربیانی رفته که غولهای این عرصه هستند. شاید او به همراه مورینیو نقطه مقابل سوپرمربیهای نسل جدید یعنی کلوپ و گواردیولا باشند. کارلتو البته از مورینیو هم قدیمیتر است و مربیگری حرفهای در سطح اول را از دهه نود آغاز کرد و در زمان خودش دست به نوآوریهای تاکتیکی نیز زد. اما چیزی که او را ویژه میکند، پیوستگی در موفقیت است. کسانی که با او کار کردهاند چه بازیکنان و چه مدیران – البته با چند استثنا – همه به شخصیت ویژه او اشاره میکنند که نقش زیادی در این ماندگاری و پیوستگی دارد. اینکه کارلتو در اورتون چه فوتبالی بازی میکند، تاکتیک و شیوه بازی او چیست و چطور تاکنون موفق بوده، بحث روز تاکتیکنویسها و علاقمندان فوتبال است و ما هم سرانجام به آنجا خواهیم رسید. اما پیش از آن میخواهیم به عقب برویم. خیلی عقب. در واقع این سری یادداشتها، نه درباره اورتونِ کارلو آنچلوتی، که درباره خود کارلو آنچلوتی است. بازخوانی کارنامه مربیگری مردی که ربع قرن در سطح اول فوتبال جهان روی نیمکت تیمهای مختلف نشسته و هنوز حرف برای گفتن دارد.
آغاز راه: رجیانا و پارما
کارلو آنچلوتی از اولین شاگردان آریگو ساکی بود که در سال ۱۹۹۲ و بلافاصله پس از پایان دوران بازی در میلان راهی کوورچانو شد تا قدم در راه مربیگری بگذارد. تز پایانی او با عنوان «آینده فوتبال؛ تحرک بیشتر» در واقع برگرفته از آنچه بود که او در سالهای بازی زیر نظر ساکی در میلان آموخته بود. آریگو ساکی فوتبال را در ایتالیا و حتی جهان با معرفی مفاهیمی چون دفاعی تیمی، انواع گوناگون پرس و از همه مهمتر دفاع چهار نفره خطی متحول کرد. آنچلوتی علاوه بر آموزش در مکتب ساکی به عنوان بازیکن، اندکی پس از فارغ التحصیلی و اخذ مدرک در تیم ملی دستیار او شد. در واقع او که یکی از مهرههای کلیدی میلان ساکی در دهه هشتاد بود، کمی بعد از خروج ساکی از میلان از فوتبال بازنشسته شد و در کنار استاد بزرگ خود راه مربیگری را شروع کرد. کارنامه مربیگری او در ۲۵ سال اخیر حیرتانگیز است. کمتر مربیای چنین موفقیتهایی در عرصههای مختلف، از لیگهای مختلف باشگاهی اروپا گرفته تا جامهای قارهای و بین قارهای به دست آورده. علاوه بر آن فهرست بازیکنانی که با او در طول این سالها کار کردهاند نیز حیرت انگیز است.
اولین تجربه سرمربیگری او در سال ۱۹۹۵ و با تیم رجیانا بود و مانند بسیاری از مربیان موفق دهههای اخیر ایتالیا ابتدا در سری بی درخشید. او بلافاصله رجیانا را به سریآ آورد و این باعث شد که تیم پارما که آن زمان از تیمهای مطرح ایتالیا و حتی اروپا بود، به او پیشنهاد دهد تا در نخستین تجربه سرمربیگری در سریآ جانشین نویو اسکالای افسانهای شود که از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵ پارما را از سری بی به قله اروپا و قهرمانی جام یوفا، جام برندگان جام و همینطور سوپرکاپ اروپا رسانده بود. کارلتو کار دشواری برای نشان دادن کیفیت خود پیش رو داشت. اما شروع او کوبنده بود. او با چند تغییر در تیم و استفاده از بازیکنان جوان، در اولین فصل حضورش در پارما نایب قهرمان سریآ شد. نکته مهم این عنوان این بود که اسکالا علیرغم موفقیتهای چشمگیر در تورنمنتهای اروپایی، در لیگ هرگز به عنوانی بهتر از سومی دست نیافته بود و کارلتو در همان اولین قدم عنوانی را به دست آورد که او را با اسکالا قابل مقایسه میکرد. نایب قهرمانی سریآ با پارما باعث شد تا کارلو آنچلوتی در حالی که هنوز ۳۸ سال بیشتر نداشت به عنوان مربی نامی برای خود دست و پا کند و کمکم آنچلوتیِ مربی جای آنچلوتی بازیکن را در اذهان هواداران فوتبال گرفت. او از سیستم ۲-۴-۴ خطی که در واقع مهمترین آورده آریگو ساکی به فوتبال مدرن بود، استفاده میکرد و نکته دیگری که از همان فصل اول در پارما نشان داد این بود که نامها برایش اهمیتی ندارند. در واقع حتی کیفیت بازی فردی بازیکنان نیز، اگر آن بازیکن قابلیت حل شدن در سیستم و تاکتیک او را نداشت، اولویت کارلتو نبود. در پایان فصل اول مربیگری او در پارما، دو ستاره بزرگ تیم یعنی جانفرانکو زولا و هریستو استویچکوف تیم را ترک کردند. استویچکف برنده توپ طلای فرانس فوتبال در سال ۱۹۹۴ و آقای گل جام جهانی بود، اما آنچلوتی این دو را نیمکتنشین کرد تا انریکو کیهزا و هرنان کرسپو دو مهاجم جوان پارما فیکس بازی کنند. در واقع آنچلوتی معتقد بود این بازیکنان به تاکتیک او نمیخورند. از سوی دیگر در همان سال روبرتو باجو که در پی ترک میلان به دنبال باشگاه جدید بود به پارما پیشنهاد شد. تانزی رییس باشگاه به شدت دلش میخواست باجو را به تیمش بیاورد، اما آنچلوتی او را هم نخواست. باجو به بولونیا رفت تا یکی از بهترین فصلهای فوتبالی خود را در این تیم رقم بزند.
ادامه مطلب کامنت _ سه بخش ⬇️