نویسنده: سم لی مترجم: دانا حسنی @@@@@@@@@@@@ همیشه دلتان میخواسته بدانید پپ گواردیولا در دهه ۹۰ و ۲۰۰۰ درباره پیتر کراوچ، لیونل مسی ۱۸ ساله و مایکل جوردن چه نوشته است؟ باور کنید، این همان مقالهای است که لازم دارید. اگر اسپانیایی بلدید، ارزشش را دارد که همه نوشتههای او را از وبسایت «ال پائیس»[۱] بخوانید، چرا که سخت بتوان در ترجمه نشان داد که بعضی از مقالات او چه قدر شیوا و زیبا نوشته شده است. نوشتههایی از دوران بازی گواردیولا در جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا وجود دارد و چند تایی هم از سال ۲۰۰۷ که او آماده بازگشت به بارسلونا و آغاز دوره مربیگری خود بود، اما بیشتر آنها بر جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان متمرکز است؛ درست پس از آن که او پس از یک سال بازی در مکزیک کفشهایش را آویخت. برای هر کسی که اندک علاقهای به دوران کاری او، و به طور خاص به متدهای او، داشته باشد این نوشتهها در حکم معدن طلا است. پس راحت بنشینید و از یک کپسول زمان پپ گواردیولایی لذت ببرید.[۲]
پس از رسیدن به شیکاگو در سال ۱۹۹۴ در ۲۳ سالگی تنها یک چیز در سر گواردیولا است: پیدا کردن مایکل جوردن. «میدانم که این شهر پنج فرودگاه دارد، نزدیک دریاچه میشیگان است، شهر بادی[۳] است، شهری که موسیقی در آن متولد شد: شیکاگو بلوز[۴]. اما این شهر، این شیکاگو … نمیدانم. من دنبال چیز دیگری بودم. شیکاگوی او. چون که شیکاگو اوست.» پپ تا پایان نوشته از «او» اسم نمیبرد اما اسلم دانکهای جوردن را با ریزترین جزئیات توصیف میکند. «در مبارزه با تمام قواعد شروع به دویدن میکند… پرشی عالی میکند، با پاهایی باز مثل یک پرگار… و به جمع تماشاگران از جا جسته و مجنون شده باز میگردد تا دوباره به فانیها ملحق شود.»
Pep Guardiola, 1994 World Cup
گواردیولا در حال بازی برای اسپانیا مقابل آلمان در شیکاگو در جام جهانی ۱۹۹۴ (عکس: Luiz Bongarts/Bongarts/Getty Images)
گواردیولا میخواهد او را ببیند. «اما کجا؟ سرم را به راست میچرخانم، به چپ، حتی به آسمان نگاه میکنم، جایی که فقط خدایان زندگی میکنند. اما نه. این اسطوره یک انسان است. او باید در میان ما زندگی کند. بعد سر و کله غریزهام پیدا میشود که همیشه با یک دوست دیگر من همراه است، شک. پاسخ غریزهام مثل همیشه آنی است. میدانم که او را خواهم دید. در بیس سوم برای بیرمنگام بارونز.[۵] فراموش کرده بودم. مایکل جوردن دیگر بسکتبال بازی نمیکند (جوردن در سال ۱۹۹۳ اعلام بازنشستگی کرد و شانسش را در بیسبال حرفهای آزمود، پیش از آن که در سال ۱۹۹۵ دوباره به NBA بازگردد.)»
شروع خوبی است، نه؟
بعدی درباره میشل پلاتینی است؛ کسی که گواردیولا در کودکی پوسترش را در اتاق خود داشت. او توصیف میکند که در یک بازی میان بارسلونا و یوونتوس در نیوکمپ توپجمعکن بوده و برای گرفتن امضا از این مرد فرانسوی صبر کرده است. «نگاهم به یک سو خیره شده بود؛ دائما به دنبال او. آنها باختند. احتمالا به همین خاطر بود که به من امضا نداد. آن روز نفهمیدم چرا؛ امروز میفهمم. آن روز توپجمعکن بودم، امروز خودم بازی میکنم.»
Pep Guardiola, Michel Platini
از توپجمعکن تا … سرمربی برنده لیگ قهرمانان. گواردیولا در کنار پلاتینی در سال ۲۰۰۹ (عکس: Etsuo Hara/Getty Images)
او میگوید با فکس مصاحبهای به دستش رسیده که مرد فرانسوی پیشتر انجام داده بوده است. «پلاتینی در کنار دیگر چیزها گفت: «تفاوت بین یک بازیکن بزرگ با یک بازیکن خوب از مربیانی که داشته معلوم میشود.» «فوتبال عشق را بیدار میکند چرا که حقیقتی در آن وجود ندارد.» «فوتبال متشکل از اشتباهات است. از یاد نبریم که یک بازی بیعیب و نقص که هیچ کس در آن مرتکب اشتباهی نمیشود، با مساوی بدون گل خاتمه مییابد.»»
«مورد آخر گفتههای او قطعی است. چه قدر ورزش خستهکننده میشد اگر ما بیعیب و نقص بودیم.»
مرور گواردیولا بر یکچهارم نهایی جام جهانی ۲۰۰۶ میان آلمان و آرژانتین پیامی درباره ادامه حمله در زمانی است که عقیده عمومی میگوید باید دفاع کنید و این که فارغ از میزان معقول بودن استراتژی بازی شما، اگر تیمتان ببازد رسانهها از تصمیماتتان انتقاد خواهند کرد. او میگوید: «چه قدر فوتبال شگفتانگیز است؛ میتواند همه ما را به فنا دهد. چه درس بزرگی!!!» او در یک مقاله دیگر از مربی صربستان و مونتهنگرو، ایلیا پتکویچ، نقل قول میکند: ««از این که تسلیم مطبوعات شدم، حس خیلی بدی دارم. به ایدهها و فلسفه فوتبال خود احترام نگذاشتم.» این همان دوراهی است. آقای پتکویچ دو بار باخت: بازی را (و) با ایدههای خبرنگاران.» او در جای دیگر درباره برخورد ایدئولوژیهای فوتبالی در ایتالیا حرف میزند؛ وصف این که چطور فابیو کاپلو، که در فصل ۰۳-۲۰۰۲ در رم زیر نظرش بازی کرد، میگفت که تیمهای ایتالیایی باید شبیه به تیمهای اسپانیایی بازی کنند، وگرنه دیگر هرگز در اروپا برنده جامی نخواهد شد. این حرفهای او، به نقل از گواردیولا، تا موقعی دوام داشت که باختهای رم شروع شد – گرچه او کاپلو را به خاطر تصمیمگیری بر مبنای آنچه که از دید پپ «روش ایتالیایی» بود، تحسین میکند.
«کارلتو ماتزونه، مربی من در برشا و پدر ایتالیایی من، در خلال یک گفتوگویمان درباره فوتبال اسپانیایی و ایتالیایی ناگهان این را به من گفت: «خوب، پپ، فقط برای این که یکدیگر را بفهمیم: اسپانیا چند جام جهانی برده است؟ ما سه تا بردهایم، شما چطور؟» من در مواجهه با چنین استدلال غیرقابلانکاری بلند شدم، او را بغل کردم، به او تبریک گفتم و به دنبال نخود سیاه رفتم. با خود چه فکر میکردم؟ چه قدر سادهلوح بودم. میخواستم او را قانع کنم جوری که من دوست دارم بازی کند؟ اوه، پپ، بگذار ایتالیاییها به روش ایتالیایی بازی کنند.»
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر میرسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده میکنید. تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک میکند. لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.