فوتبال برای ما مُبین یک رخداد است. شکافی میزند بر تاروپود ذهن که تا سالهای سال آن لحظه را از یاد نمیبری. مثل همین صحنه! لوبوسلاو پنف پاس میدهد به امیل کاستادینوف و او حذف فرانسه را رقم زد. آنها به جای فرانسه راهی آمریکا شدند. (جام جهانی نود و چهار) پس از این گل و این بازی سونامی درفوتبال فرانسه آغاز شد. از آن نظر که پس از اتمام بازی دیگرکانتونا و ژینولا پیراهن فرانسه را به تن ندیدند. از آن نظر که بلغارها با کاستادینف، استویچکوف و لچکوف خود را نشان دادند تا زخم ناشی از پناهندگی وزنه بردار مدالآورشان نعیم سلیمان اوغلو از بلغار به ترکیه بر تن وطن بهبود یابد. فوتبال این گونه است. پادزهری در پس یک رخداد و همین گونه میچرخد. به فریاد کاستادینوف بعد از گل نگاه کنید. به بُهت امه ژاکه و سردی نگاه ژرار هولیه که تند و عصبی در راهروی رختکن راه میرفت و دوربین روی دست سرمربی را ول نمیکرد. چه دوربین روی دستی! چکیدهی خشم است و عصیان... با مرگ اول هولیه، ژاکه از نفر دوم درآمد و در راس نیمکت نشست. هنوز خبری از الماس الجزایری نبود. چند سالی نزد لیپی در یوونتوس تراش خورد و پنج سال بعد از این شکست، امه ژاکه را به قله نشاند. چرخهی رخداد در پس رخداد دیگر! هولیه برای بار دوم فوت کرد. برای مرگ او بهتر است سراغ قاتل اولش برویم! امیل کاستادینف. در فرانسه کاستادینوف پیشامدی است که چند بار نقل میشود! مثل قتل چارلز بُن توسط هنری ساتپن در آبسالوم آبسالوم ویلیام فاکنر که سی و نُه مرتبه نقل میشود. به جمله کاستادینوف توجه کنید: «فوتبال فرانسه موفقیت خود را مدیون من است. پس از گذشت بیست و اندی سال از آن شب، سالی نیست که در مورد آن دو گلی که به آنها زدم از من سوال نکنند. من باعث شدم آنها به خود آمده و ترس را کنار بگذارند.»
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر میرسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده میکنید. تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک میکند. لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.