در دنیای خودمان یک گوشه نشسته ایم تنهای تنها
می آیند ما را از تنهاییمان بیرون می کشند...
ما در دنیای خودمان فکر می کنیم یک زندگی جدید را شروع کرده ایم...
می آیند دست هایشان را به ما می گیرند و بالا می روند تا به چیزی که می خواهند برسند...
وقتی به خواسته شان رسیدند ما را در دنیای خودمان تنها می گذارند
تا می آییم به دنیایمان عادت کنیم دوباره این چرخه تکرار می شود
می آیند تا با کمک ما چیزی را به دست بیاورند
ما را برای پیشرفت خودشان می خواهند نه برای خودمان
اما یک روز نردبان از این همه خودخواهی دیگران خسته می شود وتصمیمش را می گیرد ...
وقتی او را از تنهاییش بیرون می کشند تا وسیله ی پیشرفت خود قرار دهند دیگر سکوت نمی کند
می گذارد به اوج برسند... قدم آخر را که برداشتند زیر پایشان را خالی می کند حتی به قیمت نابود کردن خودش
گاهی لازم است آدم ها بدانند هر کسی تحملی دارد
اونجا که حمیدعسکری میگه
یه روز تلافی میکنم هرچی بدی کردی به من اینهمه بی وفاییا جواب خوبی نبودبه من
لایک وگود پست یادتون نره خوشکلا جای اونایی که گودپست ولایک میدن توبهشته تازه حوری هم بشون میدن