آهای آقای معمولی ; واقعا مناسبی؟
زمان ارسال : شنبه 11 اردیبهشت 1400
یورگن کلوپ بیتردید یکی از بهترین مربیان یک دهه اخیر دنیای فوتبال است اما خود او بارها از رالف رانگنیک به عنوان الگویش یاد کرده است. رانگنیک، در مطلبی در نشریه تایمز که دیروز منتشر شده، در مورد دلایل موفقیت کلوپ نوشت:
هوش تاکتیکی کلوپ
اگر بخواهم کلوپ را به عنوان یک مربی توصیف کنم، مورد اول برای من، نگرش تاکتیکی اوست. به یاد دارم که در سال 2012، او در دانشگاه تربیت بدنی کلن سخنرانی کرد. او در مقابل 500 دانشجو صحبت کرد و به سوالهایی در مورد ایدههای فوتبالیاش پاسخ داد. او گفت که وقتی تمرینات تاکتیکی انجام میدهد، 80 درصد این تمرینات در مورد این است که وقتی تیم حریف صاحب توپ است، چطور میتوانیم توپ را پس بگیریم. اما اشتباه است که نگرش تاکتیکی او را به همین موضوع تقلیل بدهیم. لیورپول بهترین تیم انگلیس است و میتوانند مقابل دفاعیترین تیمها هم بازی کنند؛ بنابراین او نیاز دارد که برای وقتی که صاحب توپ هستند هم راهحلی پیدا کند.
پپ گواردیولا، سرمربی منچسترسیتی، کم و بیش بازی را از زاویه وقتی که تیمش صاحب توپ است، میبیند اما باید بگویی که تیمهای پپ از نظر پرس متقابل و فوتبال بر مبنای پرسینگ هم بسیار سازمان یافته هستند. تفاوت این است که تیمهای یورگن، پرواکتیوتر بازی میکنند و او همیشه میخواهد به تیمش این ایده را بدهد که اگر توپ را از دست بدهیم، چه اتفاقی رخ میدهد و چطور میتوانیم بلافاصله توپ را پس بگیریم؟
تیمسازی کلوپ
آدمهای مثل یورگن و گواردیولا چیزی بیش از مربی هستند. کلمهای که من از آن استفاده میکنم “تِرِین-ایجرز” است- ترکیب trainers and managers- و با این کار، آنها باعث بهتر شدن بازیکنان تیم میشوند. سرمربیانی وجود دارند که تمرکزشان را روی بردن بازی بعدی و بازیهای بعدی میگذارند. آنها کاملا روی بازیکنانی که باید با آنها کار کنند، تمرکز دارند و در مورد خرید بازیکنان، کاملا به مدیر ورزشیها یا سایر مدیران تیم اعتماد دارند.
اگر یورگن بازیکنی مانند نبی کیتا یا سادیو مانه را بخواهد، آنوقت در شرایط نرمال، سایر باشگاهها هم به دنبال این بازیکنان هستند. بنابراین کاری که یورگن انجام میدهد این است که خودش به بازیکنان زنگ میزند. اگر ممکن باشد، خودش با آن بازیکن دیدار میکند و آنها را متقاعد میکند که بهترین گام بعدی برایشان ، رفتن به لیورپول است. اگر بازیکنانی که او اکنون در لیورپول در اختیار دارد با تیمی که از برندان راجرز تحویل گرفت، مقایسه کنیم، از نظر ارزش بازیکنان در بازار، از نظر نگرش، از نظر ذهنیت، از نظر سرعت و شرایط فیزیکی، تفاوت زیادی دارند. و این بار دیگر ما را به این واقعیت میرساند که یورگن به طور غریزی میداند که برای فوتبالی که به نمایش میگذارد، به چه بازیکنانی نیاز دارد.
شیوه ارتباط برقرار کردن کلوپ
یکی دیگر از نقاط قوت او، نحوه مدیریت افراد است. او آدم پرشوری است که همیشه از بازیکنانش حمایت میکند و یک روحیه تیمی خوب به وجود میآورد. او میتواند “آدمها را در مشتش بگیرد” و کاری کند که آنها کاری که میخواهد، انجام بدهند. دوست نداشتن او کار سختی است. این موضوع حیاتی است. مدیریت تیم تنها مربوط به 30-25 بازیکن تیم نیست؛ بلکه همچنین در مورد 30 عضو کادر هم هست. بسیار مهم است که نه تنها مراقب 13-12-11 بازیکن تیم اصلی باشید، بلکه به بقیه بازیکنان هم این احساس را بدهید که در تیم نقش مهمی دارند.
بسیاری از بازیکنان نسل جدید میخواهند بدانند که چرا کاری را به یک شیوه خاص انجام میدهی. در حالیکه در دهههای هشتاد و نود، ممکن بود که بگویی:” داخل رودخانه تایمز بپرید و 10 کیلومتر شنا کنید.” خیلی از بازیکنان ممکن بود فکر کنند:” مربی دیوانه است اما او از من خواسته پس انجام میدهم.” نسل جدید بازیکنان احساس میکنند که در مورد خودشان مسئول هستند. یک مربی خوب باید ایدههایش را به قلب و مغز بازیکنانش منتقل کند. یورگن این کار را میکند.
شجاعت کلوپ
وقتی او در سال 2008 به بروسیا دورتموند رفت، دو مهاجم داشت: ملادن پتریچ و الکساندر فِرِی. آنها دو ستاره بودند. میدانید یورگن چه کار کرد؟ او پتریچ را فروخت و فری هم یک سال بعد رفت. او میدانست که میخواهد تیمش چه فوتبالی بازی کند و به چه نوع بازیکنانی نیاز دارد. باید بدانید که برای فوتبال بازی کردن به سبک خودتان به چه ابزاری نیاز دارید.
حال بیایید کمی فنی تر به او نگاه کنیم
اندیشه کلوپ در هفت سال حضور در دورتموند را می توان درچند خط کوتاه خلاصه کرد :
پرسینگ بالا از دفاع حریف با یک برنامه کاملا از پیش طراحی شده و فشار هماهنگ به تیم صاحب توپ , امید به اشتباهات حریف در در نیمه زمین حریف و انتقال سریع توپ از فاز دفاعی به حمله با پاسهای سریع و برق آسا و تجمع بازیکنان در اطراف محوطه جریمه و اسزتفال بریمه و اسزتفال برمه و اسزتفال بهربارزارزیب
سبک بازی دورتموند در هفت سال حضور این مربی باهوش تغییر چندان زیادی نکرد یا بهتر بگویم اصلا تغییری نکری. به همین دلیل کارشناسان فوتبال آلمان از اندیشه یورگن کلوپ به عنوان یک فلسفه همه یا هیچ یاد میکنند.
مشکلاتی که بعد از هفت سال برای کلوپ به وجود آمد ناشی از همین همه یا هیچ بودن فلسفه اش بود. این مربی نتوانست سبک خود را ارتقا بخشد و نوآوری خاصی به آن اضافه کند.
زنبورها در سالها با یک ریتم بسیار تند شناخته میشوند. به نظر من این ریتم تند از علاقه یورگن کلوپ به سبک موسیقی هوی متال نشات گرفته است. سبکی از موسیقی راک با ضرب آهنگی تند و سریع است.
اگر کسی ریتم پاسهای دورتموند کلوپ را در ذهن داشته باشد و یک اهنگ با سبک هوی متال گوش گوش دهد به شباهت های ان پی خواهد برد
ضرب آهنگ داشتن بازی در فوتبال روز دنیا متداول است اما
این مطلب ازمدال .فوتبال ایران و هفت یک گرفته شده است
ادامه در کامنت
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر میرسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده میکنید.
تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک میکند.
لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.