پیشبینی رایگان مسابقات فوتبال اروپایی
بارسلونامنچسترسیتیمنچستر یونایتدلیورپولآرسنالچلسی
داغ تــرین هاپیشخوان شخصیپیشبینی رایگان

⚜الکس فرگوسن؛ سرسختی از نوع اسکاتلندی / بخش اول⚜

زمان ارسال : پنجشنبه 11 دی 1399
✴امروز سِرالکس 79 ساله شد؛ اما راز این ماندگاری و دوام او چه بود و چیست؟
برای دستیابی به راز دوام آلکس فرگوسن از عصری به عصر دیگر باید به ریشه های خانوادگی و زندگی اش نقب زد، به جان سختی از نوع کارگری اش...✴


مفهوم آن جمله برای کسانی که با لهجه اسکاتلندی آشنا هستند روشن بود و برای آنهایی که این لهجه را نمی فهمیدند، بسیار گنگ. جمله اسکاتلندی " AHCUMFIGOVIN" با حروف بزرگی روی تابلویی بر دیوار اتاق او در زمین تمرین منچستر یونایتد خودنمایی می کرد (معادل انگلیسی آن جمله که واژه هایش پیوسته آمده اند این است:I come from Govan ). او با تاکید نوشته بود "من از گوان می آیم". نه گلاسکو. فقط گوان.

گوان در آغاز قرن بیستم یکی از کارگاه های بزرگ کشتی سازی امپراطوری بریتانیا بود. می گفتند محال است صدای کوفتن چکش ها را در گوان نشنوید. می گفتند صدای به هم خوردن آهن ها در گوان همیشه و همه جا بی وقفه، از صبحگاهان تا شبانگاهان، به گوشتان می رسید. "کلاید ساید" در سواحل غربی اسکاتلند تا نیمه های قرن بیستم، پایتخت کشتی سازی جهان به شمار می رفت و سه کارگاه معروف در گوان برپا شده بود. جایی که شب ها صدای کوفته شدن چکش ها و صفیر سوراخ کردن قطعات فلزی اجازه نمی دادند خواب به چشم هایتان راه یابد. الکس فرگوسن می گفت: "دشوار بود و آزار دهنده. ولی همان شرایط سخت، صدای چکش زدن ها، احساس کنار هم بودن را از پدر به پسر منتقل می کرد و اهمیت سختکوشی و راز جان سختی را به رخ می کشید"

کارگاه های کشتی سازی این عصر در فضاهای سرپوشیده فراخ برپا می شوند، ولی کارگران آن دوران در فضای باز دست به چکش برده و بر فولاد می کوبند. جایی که کار کردن در زمستان ها طاقت فرسا بود. با این وصف سرالکس بارها مصائب کار کردن در آن شرایط را ستود و یادگارهایش را به رخ کشید. او می گوید: " شخصیت شما در آن حال و هوا شکل می گرفت. با چکش زدن بالای عرشه یک کشتی در اوج سرمای زمستان. با تحمل شلاق بادهای سرد کلاید. وقتی پارچه ای دور دستتان می پیچیدید تا آهن منجمد شده پوست تان را نسوزاند".

اگر امروز سری به گوان بزنید، ردیف آپارتمان های دولتی ساز یک شکل، فضاهای فراخ گذشته را محو کرده اند. گوان این دوران نشانی از شور زندگی سال های کودکی الکس فرگوسن ندارد. همان جایی که فرگوسن همیشه بدان اشاره کرده و جمله معروف محلی را بارها و بارها در ستایش از سرزمین مادری و همشهری های سرسختش بر زبان آورده "می توانید پسری را از گوان جدا کنید، ولی نمی توانید گوان را از پسرهایش بگیرید".

❇در ستایش طبقه کارگر❇

پدران خانواده فرگوسن از نسلی به نسل دیگر از طبقه کارگر برخاستند. آنها از دوره ای به دوره دیگر در کارگاه های کشتی سازی کار کردند. پدر بزرگ سر الکس، کارگر ساده جابجایی صفحات فلزی بود و پدر پدر بزرگش، رابرت فرگوسن، پرچ کننده. پدر الکس نیز کارش را به عنوان کارگر آغاز کرد. وظیفه اولیه اش جابجایی و قراردادن صفحات فولادی بود. در عین حال اگر کشتی سازی سنت دیرینه فرگوسن ها بود، فوتبال سنت دیگرشان به شمار می رفت. جان فرگوسن، پدر بزرگ الکس طی سال های پیش از جنگ جهانی اول، به عنوان هافبک تیم "دامبرتن" در سوی دیگر کلاید بازی کرده بود. پدر سر الکس (که او را نیز الکس می خواندند، و در حقیقت الکس سنیور) نیز بازیکن فوتبال به شمار می رفت. وقتی مادر بیوه الکس سنیور در دهه 1920 دوباره ازدواج کرد، راهی شمال اسکاتلند شد. جایی که الکس سنیور با تیم "همیلتن هیل" جام حذفی جوانان را به دست آورد. الکس و مارتین ادعا می کنند بزرگترین توفیق پدرشان در فوتبال طی دهه 1930 رقم خورد. زمانی که خانواده برای مدت کوتاهی راهی ایرلند شمالی شد و الکس سنیور در کارگاه معروف کشتی سازی "هارلند اند وولف" بلفاست شروع به کار کرد. سر الکس می گوید "اوج زندگی فوتبالی پدرم در بلفاست سپری شد. وقتی با پیراهن گلانتوران کنار بهترین بازیکنی که ادعا می کرد دیده، قرار گرفت. کنار پیتر داچرتی". ولی به نظر می رسد اگر الکس سنیور برای "گلانتوران" بازی هم کرده باشد، نقش بااهمیتی نیافت. چرا که نامی از او در دیدارهای باشگاه دو دهه 1920 و 1930 نیامده است. چنان که بعدها نویسنده کتاب تاریخ باشگاه گلانتوران نیز نتوانست مدرکی از سر الکس در این زمینه کسب کند.

الیزابت هاردای مادر الکس ده سال جوانتر از الکس سنیور بود: دختر یک سرکارگر محلی و یک گوانی تمام عیار. کسی که در گوان زاده شده و در گوان هم بزرگ شده بود. لیز یا لیزی، نامی که صدایش می کردند، نیز در کارگاه های محلی فعالیت می کرد. او حتی زمان ازدواج با الکس سنیور در تابستان 1941 در یک کارخانه لاستیک سازی کار می کرد و بعدها هم فعالیتش را تا مدتی در کارگاهی نزدیک خانه شان ادامه داد. لیز کمتر از یک سال پس از ازدواج، الکس را به دنیا آورد. مارتین هم کمتر از دوازده ماه بعد به خانواده اضافه شد. او به دنیا آمد و خانواده کامل شد. آن چه در خانواده های اسکاتلندی متعلق به طبقه کارگر که معمولا پر بچه بودند، نامتعارف به شمار می رفت.

فرگوسن بارها حکایت دستمزد پدرش را تعریف کرد. بارها گفت "ده یازده ساله بودم که دریافتم دستمزد هفتگی پدرم هفت پوند است. مبلغ شاید قابل قبولی برای آن روزها. ولی برای به دست آوردنش جان کنده بود. سه شنبه و پنج شنبه شب را هم کار کرده بود. همین طور شنبه صبح و سراسر یکشنبه تعطیل را... هفت پوند برای حدود شصت و هشت ساعت کار طاقت فرسا، فقط هفت پوند".


⛳باکلیک روی منبع از ادامه این مطلب در بخش دوم دیدن کنید.
مهمانکاربر مهمان@Guest
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر می‌رسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده می‌کنید.
تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک می‌کند.
لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.