پیشبینی رایگان مسابقات فوتبال اروپایی
بارسلونامنچسترسیتیمنچستر یونایتدلیورپولآرسنالچلسی
داغ تــرین هاپیشخوان شخصیپیشبینی رایگان

⚜الکس فرگوسن؛ سرسختی از نوع اسکاتلندی / بخش دوم⚜

زمان ارسال : پنجشنبه 11 دی 1399
⛳باکلیک روی منبع از بخش اول این پست دیدن کنید.


سر الکس از پدرش به عنوان یک "مرد منضبط و مقرراتی" یاد می کند و می گوید "... او به من ارزش های زندگی را آموخت، همین طور اهمیت ارزش های درونی را. ولی خوب همه خانواده های اطرافمان مثل ما بودند. پدرم در سال های کودکی همیشه مرا به جلو راند. هرگز اجازه نداد احساس کنم آن چه داریم کافی است. همیشه ما را به کار و فعالیت فرا خواند." مارتین فرگوسن می گوید "پدرمان مرد ناشکیبایی بود. سریع واکنش نشان می داد و زود به خشم می آمد. درست مثل الک. الک این حالتش را از او گرفته است. آنها گاه و بیگاه با هم برخورد های تندی می کردند."

به نظر می رسد فرگوسن نظم آهنینش را هم از پدر وام گرفت. او می گوید "پدرم انتظار داشت وقتی بعد از ظهر به خانه بازمی گردد سوپ داغش را روی میز ببیند که بدین معنی بود مادرم باید برنامه زمانی را دقیقا رعایت می کرد". فرگوسن جوان از پنجره اتاق به بیرون خیره می شد تا خبر نزدیک شدن پدر از کارگاه کشتی سازی به خانه را بدهد. می گوید "می توانستم همه کارگرها را حین ترک کارگاه ببینم. دریایی از کلاه های لبه دار روی سرکارگرها برپا می شد، ولی پدرم را از نیم مایلی تشخیص می دادم."

برادران فرگوسن در سال های بزرگسالی دریافتند پدرشان در گوان از چه احترام والایی برخوردار بود. همان جایی که او را "فرگی بزرگ" می خواندند. چرا که قدش بیش از پنج فوت و ده اینچ بود و مرد بلند قامتی به شمار می رفت. وقتی سر الکس بعدها به عنوان چهره سرشناسی به محله قدیمی اش بازگشت با یکی از دوستان قدیمی پدر روبرو شد. دوست قدیمی رو به پیرمردی کرد و گفت "نیگاش کن، اون پسر الکس فرگوسنه". پیرمرد با خونسردی نگاهی به سر الکس انداخت و زیر لب زمزمه کرد "یادت باشه هیچ وقت به خوبی بابات نمی شی."

فضای خانه با لیز فرگوسن لبالب از شادی بود. پر از خنده، جمله های مهرآمیز و آوازهای عاشقانه. او که در کلیسا یک هم سرا بود، و شیفته موسیقی به شمار می رفت همیشه و همه جا آوازی زیر لب زمزمه می کرد. بعدها هم نزدیکان سر الکس او را مردی یافتند که برخلاف ظاهرش معمولا قطعه ای زیر لب زمزمه می کند. لیز شخصیت اول خانه فرگوسن ها بود. در حقیقت هر چند الکس فرگوسن نظم آهنین را از پدر به ارث برد، ولی ژن مادری اش بود که او را از سایرین متمایز ساخت. می گوید "ادعا می کنند شبیه پدرم هستم. ولی آنهایی که پدرم را خوب می شناسند می گویند بیشتر شبیه مادرم شده ام. او زنی با اراده بود. او عزم باورنکردنی داشت". مارتین فرگوسن نیز در توصیف انرژی لیز می گوید "مادرمان راه نمی رفت. مادرمان با سرعت صد مایل در ساعت می دوید".

به همین دلیل سر الکس از مرگ مادر پس از مبارزه اش با سرطان، سخت تکان خورد. آشفته شد و محزون. لیز چهار هفته پس از ورود الکس به منچستر یونایتد درگذشت. پدرش کمی پس از ورود او به آبردین درگذشته بود. آنها هرگز ندیدند پسر بزرگشان چه شخصیت بزرگی در دنیای فوتبال شد. آن چه حسرت بزرگ زندگی فرگوسن را ساخت. او از آن چه بر مادرش در بیمارستان "ساترن جنرال هاسپیتال" گلاسکو گذشت تکان خورد. شرایط بیماران آن بیمارستان دولتی بد بود و به قول سرالکس، دولت مارگارت تاچر مردم را به فراموشی سپرده بود. به همین دلیل او یک مرکز مبارزه با سرطان با عنوان" بنیاد خیریه الیزابت هاردای فرگوسن" بنا نهاد که طی سال های بعد بزرگ و بزرگتر شد و فعالیت های عام المنفعه اش گسترده تر.

فرگوسن در مدرسه "بروملون رود" یک سال تحصیلی را به دلیل دو عمل جراحی فتق و سپس مشکل کلیوی اش از دست داد. به همین دلیل او و مارتین همکلاس شدند. از سوی دیگر فضای محله زندگی خانواده فرگوسن در دهه 1950 خشن شد و دارودسته های شروری در آن تاخت و تاز کردند. مارتین فرگوسن تعریف می کند اتاق او و الکس مشرف به کافه ای بود که معمولا آخر شب ها جلوی چشم هایشان دعوایی برپا می شد و چند نفری گریبان یکدیگر را می چسبیدند. زمانی که تندخویی الکس فرگوسن بر همه آشکار شده بود. معلم اش، الیزابت تامسن، که الکس را در سال آخر مدرسه "بروملون رود" به یاد می آورد، از او به عنوان کسی که می توانست یکه و تنها دعوایی راه بیندازد یاد می کند. او به یاد می آورد حالت دست و صورت الکس، معمولا تهاجمی بود. او می گفت الکس حتی در یازده دوازده سالگی هم سرش را بالا می گرفت و حرف می زد. حالتی که در او باقی ماند.

آپارتمان فرگوسن ها بسیار کوچک بود. دو اتاق خواب داشت و دو پسر زیر یک سقف می خوابیدند. حمامشان وان نداشت ولی آشپزخانه شان مجهز به سینک فلزی بود. ولی آپارتمان شان در مقایسه با آپارتمان های مشابه پر جمعیت نبود. در حالی که در برخی از آپارتمان های همان منطقه، خانواده شانزده نفری زندگی می کرد. فرگوسن می گوید "پول چندانی برای خرج کردن نداشتیم، ولی فقیر هم نبودیم. حداقلش این که در خانه مان توالتی داشتیم که خیلی ها نداشتند". مارتین فرگوسن می گوید "ما به دلایل پرشماری خود را در مقایسه با دیگران در شرایط بهتری قلمداد می کردیم. غذای روی میز همیشه آماده بود و لباس های تمیز همواره آماده بر تن کردن. مادر و پدرمان همیشه به ما توجه داشتند. آنها به خاطر ما پولشان را خرج چیزهایی که دوست داشتند نکردند".

سر الکس جایی در توصیف خانواده اش گفت "بعضی ها ادعا می کنند در خانواده فقیری بزرگ شده ام. نمی دانم منظورشان چیست. البته که شرایط سختی داشتیم، ولی هر چه بودیم فقیر نبودیم. شاید تلویزیون نداشتیم. اتومبیل نداشتیم. حتی تلفن هم نداشتیم. ولی احساس می کردم همه چیز داریم، و داشتیم: من فوتبال را داشتم."




✍️به قلم" دکتر حمیدرضا صدر"


Ⓜ️منبع: طرفداری


#ماسک_بزنیم

#بدون_توهین
مهمانکاربر مهمان@Guest
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر می‌رسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده می‌کنید.
تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک می‌کند.
لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.