نویسنده:Michael Cox
نشریه / وبسایت: The Athletic
زمان انتشار: سپتامبر 2020
ترجمه شده : توسط سایت هفت - یک
اهمیتی که بارسلونا برای بازی "به سبک گواردیولا" قائل است، بیشتر از خود گواردیولاست. آنها چنان اشتیاقی به حضور کسی دارند که باورهای گواردیولا را به اشتراک بگذارد که در نهایت "زوج دفاعی" قدیمی او را به عنوان سرمربی استخدام کردند. رونالد کومان این هفته اولین حضور خود در یک دیدار رسمی به عنوان سرمربی بارسلونا را تجربه خواهد کرد (توضیح مترجم: این مطلب قبل از دیدار شب گذشته مقابل ویارئال نوشته شده است). همه ما چند هفته فرصت داشتیم که ایده حضور کومان روی نیمکت نوکمپ را تحلیل کنیم و در میان اتفاقات پیش آمده درباره جدایی قریب الوقوع لیونل مسی که بازگشت دراماتیکش را در پی داشت، هویت سرمربی بارسلونا به حاشیه رفت. اما با این وجود این موضوع همچنان موقعیتی قابل توجه است: بارسلونا کسی را به عنوان سرمربی انتخاب کرده که آخرین حضورش در یک باشگاه چنان فاجعه بار بود که روسای او مجبور شدند سام آلاردایس را جانشینش کنند.
کومان از آن زمان تغییراتی در خود ایجاد کرده و به عنوان سرمربی تیم ملی هلند عملکرد درخشانی داشته است. اما دلیل این که او تماسی از بارسلونا دریافت کرد، همان دلیلی بود که چلسی با فرانک لمپارد، آرسنال با میکل آرتتا، منچستریونایتد با اوله گونار سولشر و از همه جالبتر یوونتوس با آندرهآ پیرلو تماس گرفتند. کومان در روزهای بازیاش برای بارسلونا فوق العاده بود و بنابراین این احساس وجود دارد که او"باشگاه را میشناسد" و " سبک بارسلونا را میداند".
اما حالا 25 سال کامل از زمانی که کومان به عنوان یک بازیکن بارسا را ترک کرد و 20 سال از زمانی که او به عنوان دستیار از لوییس فن خال جدا شد، میگذرد. او از آن زمان هدایت ویتسه آرنهایم، آژاکس، بنفیکا، پیاسوی آیندهوون، والنسیا، آلکمار، فاینورد، ساوتهمتپون، اورتون و تیم ملی هلند را بر عهده داشته و با این که موفقیتهای معدودی نیز داشته- سه قهرمانی لیگ هلند- اما او مربیای نیست که جز بهترینهای اروپا محسوب شود و کسی نیست که به اندازه سایر مربیان جوان به فلسفه مشخصی متعهد باشد. البته واقعیت این است که بارسلونا هنوز علاقه وسواس گونهای به پپ گواردیولا دارد و تقریبا همه اتفاقاتی که بعد از جدایی او از نوکمپ در سال 2012 رخ داد، به او مربوط است. آن دوران واقعا چهار سال افسانهای بود. مردم پس از یک فصل به این سوال رسیده بودند که آنها بهتری تیم دوران هستند یا خیر و او دو سال بعد تیمی حتی بهتر ساخته بود. غیرمنطقی نیست که حتی اگر از خودمان بپرسیم آیا شاهد تیم باشگاهی جذابتری از آن تیم گواردیولا خواهیم بود یا نه.
نابرابری در فوتبال اروپا در یک دهه اخیر به اندازهای زیاد شده که اکثر تیمهای موفق در حال حاضر تا حدی تکراری شدهاند. بایرن مونیخ به تازگی برنده سه گانه شده، در 18 بازی از 19 بازی اخیر لیگ، هر 6 بازی جام حذفی و تمام 11 بازی لیگ قهرمانان پیروز بوده است- که شامل پیروزی 2- 8 برابر بارسلونا در یک چهارم نهایی بود- اما هنوز قرار گرفتن آنها در کنار بارسلونای گواردیولا کار دشواری است. و اگر آنها نمیتوانند با این تیم مقایسه شوند، پس چه تیمی خواهد توانست؟ البته مقایسه هر تیم مدرنی با بارسلونای گواردیولا مشکلی خاص برای خود بارسلونا هم هست. موفقیت فوق العاده گواردیولا در باشگاه بر پایه ترکیب سه چیز بود. اول فلسفه جذاب فوتبال مالکانه که در خود این باشگاه ریشه داشت. دوم گروهی فوق العاده از بازیکنان آکادمی باشگاه که ژاوی هرناندز، آندرس اینیستا و مسی در راس آن قرار داشتند که شاید برخلاف هرچیزی بود که هر باشگاهی پیش از آن تولید کرده بود. سوم یک مربی انقلابی که ایدههای قدیمی را برای دوران مدرن بازسازی کرد و به سطحی فرای رویاهای هر کسی رساند. این سه واقعیت به هویت اصلی باشگاه تبدیل شد اما مشکل این است که این اتفاق بسیار بسیار به ندرت با هم رخ میدهد.
مشکل فلسفی با بارسلونا سه لایهای است. اول این که فلسفه واقعی آنها همیشه کمی منعطفتر از چیزی است که در حال حاضر به آن توجه میشود. بله، ریشهای از فوتبال مالکانه، خط دفاعی جلوتر از حالت عادی و سیستم 3-3-4 وجود دارد که به رینوس میشل برمیگردد اما مربیان متفاوتی تغییراتی در آن ایجاد کردهاند. دورانی بود که بارسلونا بر اساس بازیکنان شکل گرفته و دورانی نیز وجود دارد که آنها بر پایه سیستم پیش میرفتند. زمانهایی بوده که آنها توپ را حفظ میکردند و زمانهایی بوده که بازی مستقیم را در دستور کار داشتند. برنامه آنها به آن اندازهای که گاهی در حال حاضر تصویر میشود، باثبات نبوده است. تری ونبلز در دهه 1980 میلادی تیم را با سیستم 2-2-4 به فینال جام باشگاههای اروپا رساند که خط دفاعی منسجم و خط میانی پر تلاشی داشت و خیلی زود از باشگاه کاتالانی کنار گذاشته نشد.