نه والله!
مات و پریشونم کنی ، که چی بشه؟
نه باالله!
پریشونت نبودم؟ من حیرونت نبودم؟
تازه داشتم میفهمیدم ، که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش ، حریف صدتا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر میخواد دنیا بیاد ، آهن و فسفرش کمه
چشمای من آهن انجیر شدن ، حلقه ای از حلقه ی زنجیر شدن
عمو زنجیر باف ، زنجیرتو بنازم
چشم منو انجیرتو بنازم