پیشبینی رایگان مسابقات فوتبال اروپایی
بارسلونامنچسترسیتیمنچستر یونایتدلیورپولآرسنالچلسی
داغ تــرین هاپیشخوان شخصیپیشبینی رایگان

میکل آنژه فوتبال؛او از آن هایی نیست ک مثل او بیاید

زمان ارسال : چهارشنبه 17 آبان 1396
ایتالیایی است اما شوت هایش ریشه در آمریکای جنوبی دارد؛در برزیل.خودش میگوید همه آن ها منبع الهام مشترکی دارند "آنتونیو آگوستوس ریبریو"رییس جونیور،هافبک سابق لیون و تیم ملی برزیل ک نامش در تاریح ب نام"جونینیو پرنانبو کانو"با 76گل از روی ضربات ایسگاهی ثبت شده است .او مثل یک رهبر اکستر،این بار بجای دست،با پا رهبری میکرد و نت های کوتاه و بلندی می نواخت ک پیرلو شیفته آن بود،ضربه هایی ک پیرلو راز آن را کشف کرد،سه انگشت اول پایش را ب قسمت پایینی توپ می زد و توپ درست ب سه گوشه دروازه میرفت.هواداران بخاطر تکنیک،دریبل های ظریف،دید عالی،تخصص در ضربات ایسگاهی و شوت ها و پاس های بلند و کوتاه دقیق اش می شناسند. برلوسکنی او را "داوینچی"و هم تیمی ها "معمار"صدا میزدن .او این هفته کاری کرد ک تمام فوتبالیست باید انجام دهد،او خداحافظی کرد،ب همین بهانه پرده ها از زندگی او روایت میکنیم و اینکه چگونه او پیرلو شد رو مرور میکنیم.
رده اول؛کشف یک استعداد تمام عیار
چهارده ساله بود ک برای جوانان برشا بازی میکرد،هم تیمی ها ب او بچشم یک جذامی نگاه میکردن،چنان اوضاع برای او سخت بود که جلوی 21بازیکن بغض اش ترکید و گریه کرد اما او تصمیم گرفت صاحب توپ شود،کاری کرد مربی نفس نفس پیش "چزاره پراندلی" برود و بگوید"چزاره،یه استعداد و یه بچه فوق العاده بی نظیر دیدم فقط مشکل اینجاست ک برای برشا بازی میکند"وقتی چزاره و دیگران بازیش را دیدن فقط یک چیز در سر داشتن؛"بله،این خودشه؛استعداد جدید ایتالیا".
پرده دوم؛رفت و برگشت پیرلا:"روی هاجسون"به اشتباه صدایش میکرد پیرلا ب معنی آشغال کله!!آن زمان که بازیکن اینتر بود با چهار مربی کارکرد تا وقتی ک لیپی آمد و گفت بهتر اس بروی و یک سال جای دیگر بازی کنی او به رجینا رفت و آموخت چگونه مسئولیت پذیر باشد،چگونه در گل و لای بجنگد وقتی برگشت در اولین بازی،لیپی اخراج شد و "مارکو تاردلی"آمد و اینتر را برای او کشت،چیری که برای او میتوانست عشق ابدی باشد. بمدت شش ماه رفت برشا و با 12میلیون لیره ب میلان رفت در همان اول کار با مالدینی آشنا شد؛بازیکنی ک به او آموخت چگونه خودش را مدیریت کند،چگونه پیروز و چگونه شکست بخورد،چگونه رو نیمکت بنشیند و چگونه رنج و ببخشد،چگونه کشتی را هدایت و چگونه تغییر جهت دهد؛همه چیز و مخالف همه چیز را،مالدینی بخشی از پیرلو بود.
پرده سوم؛تو اولی:"تو اولی"لیپی این را گفت و رفت منظورش پیدا بود.در جام جهانی روی هر دو کفشش نام یکی از بچه هایش را نوشته بود بخاطر همین سر ب زیر تا نقطه پنالتی آهسته قدم زد سعی کرد بجای دیدن بارتز،حواسش را بدیدن عکاس های پشت دروازه وقف کند.آن لحظه فرا رسید سرش را ب آسمان بلند کرد و یک نفس عمیق کشید،نفس او نفس تمام ایتالیا بود،درک کرد ایتالیای بودن چقد فوق العاده اس بعدها گفت"آن پنالتی بود ک من را توصیف میکند.طبق معمول هیچ کس باور نمیکند اما درون خودم،من بیشتر پیرلویی هستم ک در جام جهانی 2006توپ را ب وسط دروازه بارتز فرستاد تا پیرلویی ک در نیمه نهایی 2012 ب انگلستان چیپ زد"بعد آن پنالتی همه ب او تبریک میگفتن و بلا فاصله می پرسیدند تو دیوانه ای آندره؟!
پرده چهارم؛تو هیچ جا نخواهی رفت:تماس کاپلو با او فقط یک دقیقه طول کشید او روی کاغد همبازی "امرسون"شده بود ک تازه از یووه ب رئال رفته بود.پیرلو و تولیو مدیر برنامه اش مث دو نوجوان عاشق پای تلفتن بودند،پیرلو خودش را وسط برنابئو میدید در پیراهن رئال اما رویا او دوامی نداشت.گالیانی یک قرارداد و یک خودنویس گذاشت روی میز و گفت تو مارو ترک نمیکنی چون که این قرارداد رو امضا میکنی،قرارداد پنج ساله است و قسمت حقوق تو خالی و تو میتونی هرچی بخوای اونجا بنویسی.همین باعث شد ک در جواب خبرنگاران یک جواب بدهد"نه اینطور نیست،من در میلان خوشحالم"
پرده پنجم؛مذاکره با آقای فیلسوف:زمانی با "الکساندرو نستا"هر روز صبح بلند میشدن و پلی استیشن بازی میکردن هر دو بارسا رو انتخاب میکردن.تمام دنیا از آتش بازی پپ خبر داشتن اما کسی نمیدانست او پیرلو را ب دفترش دعوت کرده.پپ گفت "او یک ماشین بی نقص است ک خودش،خودش را اختراع کرده"او ب پیرلو گفت"ما همین الانم قدرتمند هستیم و واقعا نمیتوانیم بهتر ازین باشیم اما تو میتوانی ب قدرت ما اضافه کنی بدنبال یک بازیکن در خط میانی هستم که مکملی برای بوستکس ژاوی و اینیستا باشد و آن بازیکن تویی بهتر بگم تو بازیکنی در کلاس جهانی هستی"پیرلو ب فلسفه بازی آنها فکر کرد ب آن پاس های تک ضرب اما دقیق،ب آن مالکیت توپ دیوانه وار.خیلی طول نکشید میلان راه ب مذاکره نداد و پیرلو بارسا رو در تخیلش دنبال کرد؛در پلی استیشن.
پرده آخر؛کولی سرگردان:رازش را خودش فاش کرد"من فوتبال را طور دیگر درک میکنم.صحبت از زاویه دید متفاوت است؛دیدی بر تمام سطح زمین.توانایی دیدن تصویری بزرگتر از بازی.بازیکنان خط میانی کلاسیک ب جلوی زمین نگاه میکنند و مهاجمان را می بینند،اما من روی فضا بین خود و آن ها تمرکز می کنم.جایی ک میتوانم با توپ کار کنم.بیشتر ی جور هندسه اس تا تاکتیک،من در زمین کمی شبیه یک کولی سرگردان هستم.یک هافبک ک دائما بدنبال گوشه خلوت میگردم ک برای لحظه ای آزاد حرکت کنم،بدون مزاحمت بازیکنان خفه کننده ای ک مثل سایه ب من چسبیده باشند.تمام چیزی ک بدنبال آنم،چند متر مربغ زمین خالی ک بتوانم خودم باشم.فضایی ک بتوانم آیین حودرا شکار کنم.توپ را بگیرم،به هم تیمی پاس بدهم،هم تیمی گل بزند.به این،پاس گل میگویند و این روش من برای پخش کردن خوشحالی است"
دیگر او را در زمین بازی نخواهیم دید،دیگر از آن ضربه آزادها،پاس ها،از آن پنالتی های با آرامش خبری نیست؛پس برویم با همان قدیمی ها سر کنیم.
مهمانکاربر مهمان@Guest
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر می‌رسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده می‌کنید.
تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک می‌کند.
لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.