حکایت ها.....
زمان ارسال : چهارشنبه 1 اردیبهشت 1400
قشنگ، بخونین
????نظر یک ریاضی دان را درباره انسانیت پرسیدند ، درجواب گفت:
اگر زن یا مردی دارای اخلاق باشد نمره یک میدهم,
اگر دارای زیبایی هم باشد یک صفر جلوی عدد یک میگذارم ۱۰
اگر پول هم داشته باشد یک صفردیگر جلوی عدد۱۰میگذارم:۱۰۰
اصل و نسب هم باشد یک صفر دیگر جلوی عدد ۱۰۰ میگذارم. ۱۰۰۰
ولی اگر زمانی عدد ۱ رفت(اخلاق رفت) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند۰۰۰
و صفر هم به تنهایی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد.
مواظب" یک " خودتون باشید
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
خری به درختی بسته بود
رهگذری خر را باز کرد.
خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد.
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید ؛تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش.
صاحب خر وقتی صحنه را دید؛ عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت.
صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد
صاحب خر را از پای دراورد!
به رهگذر گفتند چکار کردی؟!!!
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
*هرگاه میخواهید یک ویرانی به بار آورید؛
خران را آزاد کنید...!
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
????✨????
شیخ رجبعلی خیاط میفرمود
بطری وقتی پر است و میخواهی
خالی اش کنی ، خمش میکنی ...
هر چه خم شود خالی تر میشود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود
سریع تر خالی میشود ...
دل آدم هم همین طور است ؛
گاهی وقتها پر میشود از غم ، غصه ،
از حرفها و طعنههای دیگران ...
قرآن میگوید :
"هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت ؛
" این نسخهای است که خداوند برای
پیامبرش پیچیده است
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
داستان شب????????
حکایت صف نانهای آلوده
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «من وقتی غذا میخورم، انگشتانم را میلیسم به گونه ای که میترسم خدمتکارم مرا در این حال ببیند و بگوید من خسیس هستم، ولی علتش چیز دیگری است و آن این که در زمانهای قبل، قومی بودند [۳] خداوند نعمت سرشاری به آنهاداد.
داد، سرزمین شان پر از چشمه سارها بود و همه جا سرسبز و خرم و پر از نعمت بود. آنها از مغز گندم، نان درست میکردند، ولی با همان نان ها، محل مدفوع کودک شان را پاک میکردند تا این که به اندازه ی کوهی از این نانها انباشته شد.
روزی مرد نیکوکاری از کنار زنی عبور کرد که او همین کار را میکرد، به او گفت: «ای زن! وای بر شما از خدا بترسید و نعمتهای الهی را با دست خود مبدل به قحطی و گرسنگی نکنید. » زن با کمال غرور در پاسخ گفت: این را ببینید، ما را به گرسنگی تهدید میکند تا کشتزارهای وسیع «سرثار» هست و نهرهای آن جاری است، ما از گرسنگی ترسی نداریم.
طولی نکشید که خداوند بر آن قوم غضب کرد و آب باران را بر آنها نفرستاد، کار قحطی به جایی رسید که به همان نانهایی که با آنها محل مدفوع کودکان شان را پاک میکردند، نیاز پیدا کردند، جالب این که برای رسیدن به آن نانها صف میبستند تا به هر کسی با نوبت به مقداری معین برسد. »
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
حرفی داری با منطق بگو،
انتقادی داری با ادب بگو
ولی بدون وقتی فحش میدی
نه نظرت نه منطقت هیچ کدوم دیده نمیشه
تنها چیزی که واضح دیده میشه اینه که
((قابل دوستی و لایق احترام نیستی!))
______________ ♡♡♡ ________________
در پناه حق
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر میرسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده میکنید.
تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک میکند.
لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.