پیشبینی رایگان مسابقات فوتبال اروپایی
بارسلونامنچسترسیتیمنچستر یونایتدلیورپولآرسنالچلسی
داغ تــرین هاپیشخوان شخصیپیشبینی رایگان

به مناسبت خداحافظی انریکه؛ از مادرم پنهان کردم! (تکمیل شد)

کد خبر : 63231  |  زمان ارسال : جمعه 13 اسفند 1395
لوچو، پنهان از مادر از عشق به چمن می گوید!

لوئیز انریکه:

من به برخی دلایل می خواهم روزی در انگلستان مربی گری کنم، مثلا هواداران در آنجا وفادار هستند.

 

اختصاصی بارسانیوز – ساعاتی پس از اعلام جدایی لوئیز انریکه، Fourfourtwo، مصاحبه ای اختصاصی از لوئیز انریکه را منتشر کرد.

 

در منطقه ای ساحلی در 15 کیلومتری Gava Mar در جنوب اسپانیا لوچو در مواجه با درخواست مصاحبه ای با فورفورتو اینگونه جواب داد:

من واقعا علاقه ای به هیچ گونه مصاحبه ندارم ولی فکر می کنم که این مصاحبه را دوست دارم که انجام دهم!

 

 

رابطه انریکه با رسانه ها جالب است، او احساس می کند که اگر با یکی از رسانه ها مصاحبه ای انجام دهد موظف است که با سایرین نیز انجام دهد و به همین دلیل رقبتی نشان نمی دهد اما جالب بود که در مقابل فورفورتو استقبال گرمی در خانه اش داشت و این در زمانی بود که او هنوز مربی بارسلونا نشده است که به اکتبر 2013 مربوط می شود.

 

اولین خاطره فوتبالی تو چیست؟ آیا در کودکی علاقه مند به ورزش بودی؟

من خیلی ورزش کردن را دوست داشتم. فکر کنم اولین خاطره ورزشی ام به پیروزی 12-1 اسپانیا مقابل مالت بر می گردد که اسپانیا باید آن بازی را می برد تا راهی یورو 1984 می شد. من آن بازی را در خیخون از تلویزیون نگاه می کردم. اولین خاطره ام از تماشای یک بازی از نزدیک نیز، بازی خیخون مقابل کادیز در ال مونینون است. 10 ساله بودم. من کیفیت عالی چمن ال مونینون و نگهداری خوبش را همراه با خطوط فوق العاده اش به یاد دارم. من 90 دقیقه قبل از شروع بازی در استادیوم بودم و با برادرم به چمن نگاه می کردم که 11 ماه از من بزرگ تر بود. پدرمان فوتبالیست نبود ولی با این حال من دیدن بازی ها را دوست داشتم. من دوست داشتم تا سرود حمایتی هواداران متعصب را بشنوم. من حتی پرچمی داشتم که مادرم برایم درست کرده بود و حتی عکسی از من روی جلد روزنامه قرار گرفت که روی فنس ها با پرچمم نشسته بودم هرچند که مجبور شدم آن را از مادرم پنهان کنم چون کار خطرناکی کرده بودم و او اصلا از دیدن چنین صحنه ای خوشش نمی آمد.

 

 

تو به عنوان یک فرد پرشور و پرهیجان شناخته شده هستی. آیا در کودکی هم همینگونه بودی؟

من همیشه کنجکاو بودم. من چالش های زیادی در زندگی خودم داشتم و خوش شانس بوده ام که توانستم زندگی خودم را به چیزی اختصاص دهم که دوستش دارم، چه به عنوان یک هوادار، چه بازیکن و چه حالا یک مربی. واقعا انجام دادن کاری که دوستش ندارید باید وحشتناک باشد. چون از بچگی پرشور بوده ام فکر می کنم که همدردی با بازیکنان و وادار کردن آن ها برای باور کردن من، کار آسانی برایم باشد.

 

 

تو بازی کردن را از فوتسال آغاز کردی. چگونه مهارت خودت را در جوانی بهبود بخشیدی؟

در کاتالونیا بچه ها از 7 سالگی فوتبال بازی می کنند. البته فوتسال 5 نفره بازی می کردیم. چون در فوتسال یا فوتبال 5 نفره تعداد نفرات تیم کاهش پیدا می کند، شما فرصت بهتری برای پروش توانایی های خود در هنگام بازی دارید. اینگونه است که روی قدرت و روش بازی مهارت می یافتیم و این واقعا به توسعه فوتبالی من کمکم کرد که سه یا چهار سال این کار را کردم. اما بازی 11 نفره کاملا متفاوت بود، دروازه بزرگ تر به نظر می رسید و طول زمین هم بزرگ تر بود و همچنین فاصله بازیکنان از هم بیشتر بود. راستش را بخواهید برای اولین بار قدرتش را نداشتم که در بازی 11 نفره بازی کنم چون در فوتسال راه بهتری برای کارهای تکنیکی وجود داشت. در واقع شما در فوتبال باید روی قدرت کار کنید که گام بعدی من بود.

 

نقش خیخون در رشد و تربیت فوتبالیت چگونه بود؟

خیلی زیاد، اما خیخون من را در 14 سالگی نمی خواست و من مجبور بود تا به تیم دیگری بروم. من رفتم و در 17 سالگی برگشتم و پس از یکسال بازی برای تیم B و یک سال و نیم برای تیم اصلی بازی کردم. در خیخون توسعه جدی من شکل گرفت چون در آنجا برخلاف بارسلونا و رئال مادرید نتیجه گیری اهمیت نداشت.

 

کوین موران؟

او بازیکنی بین المللی و بزرگ در خیخون بود و من نیز خیلی جوان بودم. او بابت بازی در جام جهانی یک حرفه ای بزرگ بود و از همه مهم تر بسیار نجیب بود. او در خیخون احترام زیادی داشت.

 

 

 چرا به رئال رفتی؟ بازی با لادروپ، بوتراگوئنو و رائول چگونه بود؟

در سطح شخصی، شما هرگز تصورش را نمی کنید که باشگاه بزرگی برای جذب شما اقدام کند. من پس از یک سال و نیم بازی در تیم اصلی خیخون اصلا رویای بازی در رئال را نداشتم ولی خیخون نیاز به پول داشت و من را فروخت. خیلی سریع رخ داد و من قرارداد 5 ساله ای را بستم. نام های بزرگی در تیم وجود داشت. بازی کردن در کنار آن ها آسان بود چون بازیکنان باکیفیتی بودند ولی درحالی که به عنوان یک گلزن وارد تیم شدم سپس به خط میانی منتقل شدم. چکار باید می کردم؟ خیلی سخت بود. حتی به دفاع کناری نیز منتقل شدم. به صورت معمول، هر بازیکنی در چنین شرایطی تیم را ترک می کرد. حتی مادرید می خواست من را به سویا قرض دهد ولی درنهایت تصمیم به باقی ماندنم گرفتند و 5 سال در آنجا ماندم و توانستم خودم را با خواسته های مربی وفق دهم.

 

کدام پست، مکان مورد علاقه تو برای بازی کردن بود؟

اینکه روبه جلو بازی کنم. جایش مهم نیست، فقط اینکه بتوانم روبه جلو کار کنم. من یک بازیکن هدف نبودم و کسی بودم که بیشتر از کناره ها حرکت می کردم چون مهاجم بزرگی نبودم. زمانی که به بارسلونا رفتم، موقعیت من این بود که دور از مهاجم هدف باشد که مرد بزرگی به نام رونالدو در آن بازی می کرد که با وجود او پیدا کردن فضا برای من یا کوکو راحت بود تا بتوانیم گل بزنیم. بابی رابسون به من برای گل زدن خیلی فشار می آورد.  

 

 

نام مستعار لوچو از کجا آمد؟

لوچو فلورس یک بازیکن مکزیکی بود که برای خیخون در طی دو یا سه فصل بازی کرده بود. من 14 ساله بودم که به عنوان فوروارد بازی می کردم و لقب لوچو را به من دادند. او بازیکن خوبی بود و به همین دلیل من را لوچو نامیدند.

 

چه چیزی از ضربه آرنج مائورو تاسوتی در امریکا 1994 به یاد داری؟ آیا پس از بازی با او برخورد کردی؟ آیا او معذرت خواست؟

این سوالی است که اکثرا از من می پرسند. همه آن را به یاد دارند البته نه فقط به خاطر آن ضربه بلکه بابت اینکه ما حذف شدیم و این بدترین اتفاق برایمان بود. ما چند روز قبل برای دیدن بازی نیجریه و ایتالیا به ورزشگاه رفته بودیم که تیم بزرگی با حضور مالدینی و باجو  داشتند ولی آن ها خسته بودند. ما بازی را زمانی که نیجریه 1-0 پیش بود ترک کردیم اما ایتالیا گل پیروزی را زد و برنده شد. این پیروزی آن ها برایمان مهم نبود چون فکر می کردیم ایتالیا در مقابل ما (در مرحله یک چهارم نهایی) دیگر تیمی مرده است چون خیلی خسته به نظر می رسیدند ولی درنهایت نمردند. (ایتالیا نایب قهرمان شد.)  فیفا قانونی گذاشت که شما نمی توانید با خونریزی بازی کنید. این قانون یک بی عدالتی می باشد چون در این صورت من نمی توانستم بازی کنم ولی بازیکنی که ضربه زده بود می توانست. این چیزها در فوتبال رخ می دهد چون من نیز چنین خطاهایی را مرتکب شده ام. تاسوتی از من عذرخواهی کرد البته نه پس از بازی اما بعدا عذرخواهی کرد. من هم او را بخشیدم و هیچ مشکلی بین ما وجود ندارد.

 

 

شما نتوانستید با اسپانیا افتخار کسب کنید علی رغم اینکه استعداد های زیادی در اسپانیا وجود داشت. تفاوت آن تیم با وضعیت فعلی اسپانیا (2013) درچیست؟

ما هیچ شانسی نداشتیم. صادقانه می گویم که ما هیچ شانسی برای قهرمانی نداشتیم. ماجرای تاسوتی در 94، پنالتی های غیر مجاز مقابل کره جنوبی، پنالتی های یورو 96، گل صحیح اعلام نشده مورینتس در 2002 همه و همه باعث شد تا هیچ شانسی نداشته باشیم. شما باید شانس داشته باشید. مثل بازی منچستر یونایتد مقابل بایرن مونیخ به ویژه زمانی که بازی ها خیلی به هم نزدیک است.

 

 

بازیکن مهمی در رئال مادرید بودی پس چرا به بارسلونا رفتی؟ این تغییر باشگاه چقدر دشوار بود؟

سخت نبود، آسان بود. من قراردادی 5 ساله با رئال امضا کرده بودم و 5سال نیز در آنجا ماندم. من به آن قرارداد و نقض نکردنش افتخار می کنم. من پیشنهاداتی از ایتالیا و بارسلونا داشتم اما از انگلستان نه. من همیشه می خواستم در انگلستان بازی کنم اما هرگز فرصتش را به دست نیاوردم. هیچ مشکلی برای من در رختکن بارسلونا به وجود نیامد. من بازیکنان را بابت حضور در تیم ملی می شناختم.

 

 

رونالدو در طول یک فصل حضورش در نیوکمپ چقدر خوب بود؟

من بازی های او را از تلویزیون در آیندهوون دیده بودم و می گفتم واو. سپس او به بارسلونا آمد و دیدنی ترین و جذاب ترین بازیکنی بود که تابحال دیده بودم. او کارهایی می کرد که من هرگز پیش از آن ندیده بودم. او بازیکنی قدرتمند و فوق العاده بود که اگر بخواهم به صورت خلاصه بگویم برای شما، باید بگویم که برزیلی بازی می کرد. او در رختکن رقص سامبا می کرد. او و جووانی می رقصیدند. من آن جو را دوست داشتم و دوست داشتم که در دوران مربی گری هم چنین جوی را با برزیلی ها داشته باشم چون فوتبال فرصتی برای یک جشن است نه اینکه در آن زندانی باشید. اما قبول دارم که در عین حال که بعضی بازیکنان به موسیقی نیاز دارند، برخی دیگر به رفتار سنگین نیازمند هستند. رونالدینیو هم موسیقی را دوست داشت و در واقع ریوالدو تنها استثنا از بین برزیلی ها بود. ریوالدو بازیکن بزرگی بود. من با رونالدو موسیقی گوش می کردم و خیلی لذت می بردیم.

 

انریکه در لباس رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا مقابل هم تیمی آینده خود به نام اوورمارس

 

بابی رابسون در مربیگری مثل چه کسی بود؟ بابی با بازی دادن به عنوان یک مهاجم در اولین فصل حضورت در بارسلونا چقدر به تو کمک کرد؟

رابسون از جنبه فرهیختگی و دانش آموزشی یک چیز است و به عنوان یک شخصیت هم یک چیز. او با مورینیو کار می کرد. اولین باری که رابسون به رختکن آمد، به من و پیزی نگاه کرد و سپس رو به مورینیو کرد و گفت که "اینا کین؟". ما بازیکنان ملی پوش بودیم و واقعا برایم جای تعجب داشت. بعد از آن من رابطه فوق العاده ای با او داشتم. او فردی مهربان بود. شما می توانستید نزدیک او شوید. او تجربه زیادی داشت و می دانست که هر بازیکن چه احساسی دارد. او همیشه من را به عنوان مدافع کناری یا هافبک تهاجمی بازی می داد ولی برای من مهم نبود. ما لالیگا را فتح نکردیم چون رونالدو و جووانی را تا انتهای فصل دراختیار نداشتیم ولی با این حال توانستیم دو جام را کسب کنیم که یکی از آن ها سوپر کاپ بود. شرایط در بارسلونا دشوار بود چون کرایوف بارسلونا را ترک کرده بود و هواداران نمی خواستند کرایوف برود. ما بازی را 6-0 پیروز شده بودیم اما هواداران همچنان علیه ما سوت می زدند و واقعا چگونه امکان داشت بازی را 6-0 برنده شوید و هواداران به شما اعتراض کنند؟

 

 

برداشت تو از مورینیو در زمان دستیاری بابی رابسون چیست و همچنین لوئیس فن خال؟ آیا فکر می کردی او روزی مربی بزرگی شود؟

هرگز، هرگز. او مشخصا درخصوص فوتبال می دانست و به خوبی حرف می زد ولی هنوز آقای خاص نشده بود. رابسون رفت ولی مورینیو در بارسلونا باقی ماند و رابطه خوبی با فن خال داشت و ژوزه با ما خیلی صادق بود. من دوستش داشتم.

 

Enrique netted against Arsenal at Wembley in 1999 Read more at http://www.fourfourtwo.com/features/luis-enrique-one-one-id-manage-england-some-point-fans-are-faithful?page=0%2C2#GbspX0oveqPjgq48.99

گل انریکه به آرسنال در ومبلی در سال 1999

 

گل فوق العاده تو به دورتموند در سوپر کاپ 1997 را هرگز فراموش نمی کنم. توپ را از گوشه گرفتی و به سرعت زمین را پیمودی تا با پای چپ گل بزنی. بهترین گل تو همین گل بود؟

من فکر نمی کنم ولی گل خوبی بود. من با دریبل از سد یک بازیکن گذشتم و سپس خودم را به دروازه حریف رساندم و توپ را گل کردم. یکی از گل های مورد علاقه من گلم به آرسنال در ومبلی بود. من همچنین گل زیبایی در الدترافورد به ثمر رسانده بودم. همسرم در آن تایم باردار بود. او من را دید و شوک بزرگی به او وارد شد. من عاشق استادیوم های انگلستان هستم، هواداران آنجا خیلی به تیم خود وفادار هستند. من عاشق تشویق هواداران نیوکاسل پس از سقوط تیم شان هستم درصورتی که چنین اتفاقی در اسپانیا می افتاد با چوب پذیرایی می شدند. پس از اتمام دوران بازی، به دو استادیوم رفتم که یکی آنفیلد بود تا سرود "تو هرگز تنها قدم بر نخواهی داشت" را بشنوم. من جو بازی لیورپول و اورتون در آنفیلد را دیدم. من دو بار در آنجا بازی کرده ام و این آواز آنفیلد را لمس کرده ام و سپس بخاطر همین به عنوان یک هوادار به آنجا بازگشتم. بنیتز مربی لیورپول بود و لوئیز گارسیا برایم بلیط گرفته بود. من همچنین به سلتیک نیز رفتم تا بازی آن ها مقابل میلان را نگاه کنم. من با دوستانم به ان جا رفتم و صورتم را با روسری پوشاندم چون می خواستم سرود سلتیکی ها را نیز در سلهارست پارک بشنوم و عشق آن ها به تیمشان را درک کنم.

 

دیوانه کننده ترین الکلاسیکویی که در آن به عنوان بازیکن حضور داشتی؟ پرتاب کردن سر خوک به درون زمین برای فیگو؟

من در الکلاسیکو های زیادی بازی کردم و بازی های فوق العاده ای برای بازی کردن هستند. فن خال گفته بود "تیمی برنده این بازی خواهد شد که احساساتش را کنترل کند". چند بار دیده ایم که تیم ها تمرکز خود را از دست می دهند. من تمامی اتفاقات الکلاسیکوها را دوست داشتم از ورود به زمین گرفته تا گرم کردن قبل از بازی که احساسی کاملا متفاوت دارد. شما در الکلاسیکو به بازی دیگری برای بازی کردن نیاز ندارید. در دیداری که سرخوک به زمین پرتاب شد من هواداران را بیش از حد و عصبانی تر از همیشه دیدم. آن ها به نیوکمپ آمده بودند تا منظره زیبایی را ببینند. پرتاب کردن سر خوک اتفاق عجیبی بود. من فکر می کردم که امکان دارد یک خوک کامل را به درون زمین پرتاب کنند. من یکی از دوستان فیگو هستم اما ان ها بهترین بازیکن بارسلونا را در بهترین زمان گرفتند. درست می توانست به مانند این باشد که سیتی رایان گیگز را از منچستر به خدمت بگیرد یا اورتون استیون جرارد را.این واکنش را دو برابر کرد. لوئیز فیگو خیلی اذیت شد درحالی که او نیز یک انسان است. شما می توانستید در چهره اش این رنج را ببینید.

 

 

واکنش رختکن به خروج فیگو چه بود؟ آیا پس از آن انتقال با او صحبت می کردید؟

من می دانستم که قرار است از بارسلونا برود. من دوست خوبی برایش بودم. ما با او همسرش در تعطیلات در ساردینیا همراه او بودیم. او به من زودتر از سایرین این موضوع را گفت. او تصمیم خودش را گرفته بودمردم فکر می کنند که بازیکنان فوتبال با خودشان متفاوت هستند اما اینگونه نیست. ما از مریخ نیامده ایم و دقیقا مثل سایر مردم هستم. درست است که مشکل مالی نداریم ولی مشکلات دیگر را قطعا داریم.

 

به نظر تو کدام یک از این دو تیم برنده می شود؟ بارسلونای فاتح لالیگای 1999 متشکل از تو و ریوالدو و فیگو یا تیم فعلی سال 2013؟

بدون شک تیم فعلی بارسلونا. آن ها مسی را دارندو مشکل آن است که باید خیلی به مسی بنگریم تا بفهمیم که او فردی نرمال و طبیعی هست یا که نه چون نمی توانم چنین بازیکنی را درک کنم. آن ها هم اکنون بهتر تمرین می کنند و از نظر تاکتیکی نیز بهتر از تیم سال 1999 هستند و همچنین از نظر روحی روانی. مسی بازیکنی کلیدی است و علاوه بر آن توسط بازیکنانی کلیدی احاطه شده و حمایت می شود. در گذشته، بارسلونا هرگز به سطح تیم پپ گواردیولا نرسیده است. آن ها در این دوره به چنین سطحی رسیده اند که هر تیمی مجبور به فرو رفتن در دفاع در مقابل آن هاست. آن ها 65 تا 70 درصد مالکیت توپ را دراختیار دارند. شاید میلان آریو ساکی تنها تیم نزدیک به سطح آنان بوده باشد اما حتی آن ها نیز توانایی مقابل با این بارسلونا را ندارند.

 

 

آیا درست است که اینیستا در اولین روز حضور در رختکن تیم اصلی در پیدا کردن اتاق دچار مشکل شد و شما برای آوردن و پیدا کردن او رفتید؟ چه چیزی از آن جلسه تمرینی اینیستا و به صورت کلی از آندرس چه به یاد داری؟

او به نزدیکی درب استادیوم رفته بود و در کنار تیم دوم ایستاده بود. من به نگهبان گفتم که اینیستا را به رختکن ما هدایت کند. من سعی کردم تا او را به شیوه ای که دوست داشتم به سایر بازیکنان معرفی کنم ولی واقعا نمی شناختمش ولی این اتفاقی بود که برای هر بازیکن جدید الورود به تیم اصلی رخ می دهد. من درخصوص خودم در تیم خیخون به یاد دارم که کوین موران دست من را به گرمی فشار و تکان داد. من اینیستا را کمی رنگ پریده دیدم ولی اوه، چه بازیکنی بود. بسیاری از بازیکنان از دست رفتن بازی برای اینیستا و ژاوی بابت نشستن روی نیمکت را درک نمی کردند. تنها مسی سریعا در تیم اصلی بازی کرد. بازیکنان جوان باید شرایط بازی در تیم اصلی را درک کنند و برای یادگیری و انطباق با نحوه بازی تیم آماده شوند. آن ها مجبور هستند که یاد بگیرند چون در غیر اینصورت کم کم فشار زیادی را احساس خواهند کرد. پس از مسی، اینیستا خلاق ترین بازیکن حال حاضر فوتبال اسپانیاست. او به مانند هری پاتر است. او مثل یک چوب جادو برای تیم عمل می کند.

 

در مقابل برخی بازیکنان بزرگ بازی کرده ای، چه کسی سخت ترین حریف برایت بود؟

خیلی زیاد. من مقابل تعداد زیادی از بازیکنان بزرگ بازی کرده ام نظیر رونالدو و زیدان. ریوالدو و فیگو و همچنین روماریو و لادروپ. من زمانی که مسی اولین بازی خود را برای تیم اصلی بارسلونا انجام داد کاپیتانش بودم. او 16 سال سن داشت. مسی طبقه های پیشرفت را با پریدن سریعا پشت سر گذاشت و این کاری عادی نیست ولی حقش بود و گواردیولا مربی مناسبی برایش بود. پپ واقعا درک مسی از بازی را بهتر کرد و دید او را نسبت به نوع بازی افزایش داد.

 

 

دلبوسکه؛ بابی رابسون، فن خال و خورخه والدانو مربیان بزرگی بودند که تحت هدایت آن ها کار کردی. کدام یک شما را بیشتر تحت تاثیر قرار داد؟ از چه کسانی چیزهای بیشتری یاد گرفتی؟

شما از هر کسی چیزی یاد می گیرید حتی از مربیان بد خودتان چون آن ها چیزهایی را به شما می گویند و شما پس از تجربه اش با خود اینگونه فکر می کنید که "من هرگز این کار را در آینده انجام نخواهم داد". بنظرم یاد گرفتن و تجربه کردن چیزهای بد بهتر از چیزهای مثبت است. مربی ای که من در حین تمرینات چیزهای بیشتری از او برای کار درون زمین یاد گرفتم، فن خال بود حتی اگر مخالفت هایی هم با او داشته باشم. او خیلی با وسواس کارها را دنبال می کرد و شاید من کار کمی سبک تر و راحت تر را ترجیح می دادم. درخصوص فیلسوف فوتیالی هم من مربیانی چون بن هکر، سرا فرر، کاماچو و خاویر کلمنته داشتم که خیلی چیزها از همه آن ها یاد گرفتم.

 

آیا از دیدن کار تیم B تحت هدایت اوزه بیو افتخار میکنی؟ از آن تیم چه کسی بازیکن فوق العاده ای است؟

البته، من از نزدیک با گروهی از بازیکنان کار کرده ام. جرارد دلوفئو بازیکن حال حاضر اورتون بازیکنی برجسته است. او سرعت خوبی دارد و می تواند بازیکنی را از پیش رو بردارد و گل بزند. سرجی روبرتو، رافینیا، لوئیس آلبرتو بازیکنان آینده داری هستند. بازیکنان بسیار خوبی نیز در راه هستند.

 

 

کار در رم؟ آیا سری آ با لالیگا متفاوت است؟

خب این تجربه منحصر بفردی بود، تجربه ای مثبت. من یکسال دیگر قرارداد داشتم اما احساس کردم که نمی توانم چیز بیشتری به این تیم اضافه کنم. این تجربه به من اجازه داد تا بازیکنان مختلف و شیوه بازی مختلفی را ببینم. در سری آ تیم ها صبر می کنند تا بازی تیم حریف را ببینند و سپس تاکتیک ود را ازه طراحی کنند ولی در اسپانیا ایده مالکیت توپ در جریان است و کیفیت تیم به کیفیت بازیکنان بستگی دارد. شیوه بازی هر کشور نشانگر فرهنگ آن کشور است. در انگلستان من شیوه بازی برندان راجرز در لیورپول را دوست دارم.

 

مدتی برای هدایت ردینگ در ارتباط بودی؟ آیا می توانی خودت را در انگلستان برای مربیگری تصور کنی؟

من در آفریقای جنوبی در حال دوچرخه سواری بودم که تماسی از باشگاه ردینگ دریافت کردم. شایعه بود چون من هرگز با آن ها صحبت نکردم. من دوست دارم به دلیل برخی موارد روزی در انگلستان مربی گری کنم. همسر من آب و هوای بریتانیا را دوست ندارد چون متولد بارسلوناست و آفتاب بارسلون را دوست دارد. مربیگری من در انگلستان به تیمش و نوع سبک بازی آن تیم بستگی خواهد داشت.

 

 

چگونه وارد ورزش سه گانه دوچرخ سواری، دو و شنا شدی؟ مواجه با رئال مادرید به عنوان یک رئالی سابق دشوار تر است یا اینکه برای ورزش سه گانه مردی آهنین باشی؟

الکلاسیکو چون کسی در تلاش نیست تا شما را برای تبدیل شدن به مردی برای ورزش سه گانه متوقف کند هرچند که من فقط به صورت آماتوری آن را تجربه کرده ام نه حرفه ای. مردم نمی دانند که فوتبال تا چه حد می تواند دشوار و طاقت فرسا باشد چه از نظر ذهنی و چه جسمی مثلا در جام جهانی شما هر سه روز یک بار بازی می کنید که واقعا کاری دشوار است.

 

گل هایی در الکلاسیکو به ثمر رسانده ای. کدام گل لذت بخش تر بود؟

بدون شک گلم برای بارسلونا در جریان پیروزی 3-2 مقابل رئال مادرید در برنابئو در فصل 1997/98 که گل دوم را زدم و بازی 2-1 شد. رئال تیمی بزرگ داشت. میاتوویچ، شوکر، کارلوس. به یاد دارم که پس از گل جشن پرشوری گرفتم. برد بزرگی بود چون بارسلونا در آن تایم به ندرت رئال را شکست می داد. من عاشق آن گلم هستم.

 

 

و این بود اسراری از زندگی فوتبالی انریکه، به امید پایانی خوش با لوچو

 

از همراهی شما بی نهایت سپاس گذاریم

مهمانکاربر مهمان@Guest
از اینکه بارسا نیوز را انتخاب کردید متشکریم. به نظر می‌رسد شما از یک مسدود کننده تبلیغات استفاده می‌کنید.
تبلیغات به ادامه فعالیت و ارائه خدمات باکیفیت و اخبار بروز کمک می‌کند.
لطفاً مسدود کننده تبلیغ را غیرفعال کنید و از اخبار بروز سایت لذت ببرید.